22-11-2020، 16:25
دور و برم و نگاه کردم که اروین و پریا رو دیدم.
من-پریا چرا داری گریه میکنی.؟
پریا و اروین سرشونو اوردن بالا و منو دیدن که به هوش اومده بودم.
پریا اومد بغلم کرد و گفت:نمیدونی چقد نگرانت شدم!
لبخندی زدم و بغلش کردم.
اروین اومد سمتم و گفت:دفعه بعدی حواست باشه چی میخوری که به این حال و روز نیافتی!
من-ببخشید باید حواسم بیشترمع میبود.
پریا -ببین از اردو زدم اومدم کنار تو.پاشو میریم مجتمع تفریحی اونجا تا ساعت۹ شب خوشمیگذرونیم بعدم میریم هتل.فردا هم که برمیگردیم تهران.
من-مگه ساعت چنده؟
-۴
-یعنی من ۳ سه ساعت بیهوش بودم؟
ارروین-بله دانشجوی عزیز حالا هم کیفتو بردار بریم .
اروین کارای ترخیص رو انجام داد و به سمت مجتمع تفریحی رفتیم.
وارد که شدیم دیدم بچه ها به جز دو قلو ها کنار دریاچه ماهیگیری ان.
رفتم سمت دو قلو ها و گفتم:حالا انگار اوا مرده که از خوشگذرونی زدن.
سرشون و اوردن بالا و انگار که روح دیدن جیغ زدن.
گوشامو گرفتم و گفتم:مگه روح دیدید اسکولا
بغلم کردن.ترنم یه پس گردنی بهم زد و گفت:خودم از اینبه بعد بهت غذا میدم.
خندیدیم و رفتیم کنار دریاچه.
رفتم پیش اروین.
-استاد ما چوب ماهیگیری نداریم باید چیکار کنیم؟
-برید از اون دکه کنار درخته یه چوب بگیرید.
سری تکون دادم و رفتم سمت دکه.
فروشندش پسر بود.دیدم داره درسته قورتم میده سریع یکی انتخاب کردم و اومدم بیرون.
رفتم یش بچه ها.با ذوق و شوق چوب رو انداختم تو دریاچه.هر کاری میکردم دور نمیرفت.
اروین اومد سمتم و گفت:بذار کمکت کنم.
از رو دستم چوب رو گرفت و محکم به سمت دریاچه پرتش کرد.
احساس کردم نفساش داره بهم میخوره.
بهش گفتم:ممنون بقیش رو خودم انجام میدم.
لبخند دختر کشی زد و رفت تو الاچیغ نشست.
همینجور داشتم با چوبه ور میرفتم که تکون خورد.با شوق کشیدمش بالا و دیدم یه ماهی گرفتم.
از خوشحال جیغ زدم.دیدم همه دارن نگاه میکنن.به درک اصفل و الصافلین!
یه کم ماهی رو که دیدم فهمیدم بیچاره کجه!
ماهی اولمون کج از اب در اومد.
خوشحال گرفتمش بردمش پیش پریا.
من:پریا ببین چی گرفتم!
-این که کجه
من-حداقل من یه دونه گرفتم.تو همون کجشم نگرفتی.
پریا-عه اوا داره تکون میخوره.
چوبش کشید بالا و دیدیم کع یه یه ماهی ندازه انگشت گیرش اومده.
خندم رفت هوا.وقتی از ته دل میخندیدم بهه نظرم خیلی بامزه و دوست داشتنی میشدم.
انقد خندیدم که دیدن اخم وحشتناک اروین و نگاه خیره مردم خندمو که امکان داشت تا دو ساعت دیگه هم ادامه پیدا کنع رو خوردم.
سپاس بده خنگولکم
من-پریا چرا داری گریه میکنی.؟
پریا و اروین سرشونو اوردن بالا و منو دیدن که به هوش اومده بودم.
پریا اومد بغلم کرد و گفت:نمیدونی چقد نگرانت شدم!
لبخندی زدم و بغلش کردم.
اروین اومد سمتم و گفت:دفعه بعدی حواست باشه چی میخوری که به این حال و روز نیافتی!
من-ببخشید باید حواسم بیشترمع میبود.
پریا -ببین از اردو زدم اومدم کنار تو.پاشو میریم مجتمع تفریحی اونجا تا ساعت۹ شب خوشمیگذرونیم بعدم میریم هتل.فردا هم که برمیگردیم تهران.
من-مگه ساعت چنده؟
-۴
-یعنی من ۳ سه ساعت بیهوش بودم؟
ارروین-بله دانشجوی عزیز حالا هم کیفتو بردار بریم .
اروین کارای ترخیص رو انجام داد و به سمت مجتمع تفریحی رفتیم.
وارد که شدیم دیدم بچه ها به جز دو قلو ها کنار دریاچه ماهیگیری ان.
رفتم سمت دو قلو ها و گفتم:حالا انگار اوا مرده که از خوشگذرونی زدن.
سرشون و اوردن بالا و انگار که روح دیدن جیغ زدن.
گوشامو گرفتم و گفتم:مگه روح دیدید اسکولا
بغلم کردن.ترنم یه پس گردنی بهم زد و گفت:خودم از اینبه بعد بهت غذا میدم.
خندیدیم و رفتیم کنار دریاچه.
رفتم پیش اروین.
-استاد ما چوب ماهیگیری نداریم باید چیکار کنیم؟
-برید از اون دکه کنار درخته یه چوب بگیرید.
سری تکون دادم و رفتم سمت دکه.
فروشندش پسر بود.دیدم داره درسته قورتم میده سریع یکی انتخاب کردم و اومدم بیرون.
رفتم یش بچه ها.با ذوق و شوق چوب رو انداختم تو دریاچه.هر کاری میکردم دور نمیرفت.
اروین اومد سمتم و گفت:بذار کمکت کنم.
از رو دستم چوب رو گرفت و محکم به سمت دریاچه پرتش کرد.
احساس کردم نفساش داره بهم میخوره.
بهش گفتم:ممنون بقیش رو خودم انجام میدم.
لبخند دختر کشی زد و رفت تو الاچیغ نشست.
همینجور داشتم با چوبه ور میرفتم که تکون خورد.با شوق کشیدمش بالا و دیدم یه ماهی گرفتم.
از خوشحال جیغ زدم.دیدم همه دارن نگاه میکنن.به درک اصفل و الصافلین!
یه کم ماهی رو که دیدم فهمیدم بیچاره کجه!
ماهی اولمون کج از اب در اومد.
خوشحال گرفتمش بردمش پیش پریا.
من:پریا ببین چی گرفتم!
-این که کجه
من-حداقل من یه دونه گرفتم.تو همون کجشم نگرفتی.
پریا-عه اوا داره تکون میخوره.
چوبش کشید بالا و دیدیم کع یه یه ماهی ندازه انگشت گیرش اومده.
خندم رفت هوا.وقتی از ته دل میخندیدم بهه نظرم خیلی بامزه و دوست داشتنی میشدم.
انقد خندیدم که دیدن اخم وحشتناک اروین و نگاه خیره مردم خندمو که امکان داشت تا دو ساعت دیگه هم ادامه پیدا کنع رو خوردم.
سپاس بده خنگولکم