10-11-2020، 14:12
مانتو و شالم رو انداختم رو سرم و با دخترا به سمت سالن ورودی رفتیم.اژانس گرفتیم و به سمت خونه رفتیم.
کلید و انداختیم و وارد شدیم.ساعت 3 بود.اینقد خسته بودم که تا سرمو گذاشتم رو بالش خوابم برد.
.................
فردا
پاشدم و ساعتو دیدم.ساعت 3 ظهره!یعنی واقعا 11 ساعت خوابیدم؟رکورد زدم!
تازه دانشگاهم یادم اومد.اوه اوه اوه!دانشگاهم نرفتیم!بچه ها هم که خوابن!
با صدای بلند داد زدم:اسکولا پاشید ببینم!به دانشگاهم نرسیدیم!
میترا با صدای گرفته گفت":چی میگی بابا بگیر بکپ!به گوزم که به دانشگاه نرسیدیم!
من:بی تربیت!
به سمت دستشویی رفتم و خودمو تو ایینه دیدم....
جیغ زدم!به خودم اومدم دیدم خودمم!الله اکبر!چرا قیافم شبیه مونگولاس؟
ریمل زیر چشام پخش شده بود و موهامم ژولیده بود.رژمم که پخش شده بود و یه برگم به موهام گیر کرده بود!
برگ دیگه چرا اخه؟
یه دوش گرفتمو دیدم دخترا نشستن دم حموم.
من:وا اسکولا چرا ااینجا نشستین؟
دینا-وایسادیم تا تو دوش بگیری بعد ما بریم.
نگاهی به قیافه هاشون کردم.
دینا که وحشتناک بود ققیافش!
من:میترا بزار اول دینا بره من تا دو دقیقه دیه پیش این بمونم عق میزنم!
میترا:باشه!دینا با برو!
دینا چشم غره ای رفت به ما و رفت تو حموم.
من:میترا چی میخوری میخوام سفارش بدم.
میترا:یه پیتزا بزرگ بگیر با هم بخوریم.
من-اوک
سفارش دادم. و رفتم دم حموم و در زدم:دینا اومدی؟مگه حمام زایمانه؟چرا اینقد طولش میدی؟
اون:اومدم بابا
اومد بیرون و میترا عین وحشیا رفت تو حموم.
خندیدیم.
من:دینا پیتزا خانواده سفارش دادیم تا با هم بخوریم.
دینا:باوشه! راستی سلین امروز قراره بری پیش عرفانا!
من:نمیرم
دینا:تو غلط کردی!
میترا تو حموم:غلط کردی!خودم اصلا میبرمت.
من:بهتون گفتم.من اونو ن م ی خو ا م!!!
دینا:میشه اینقد چ*س نگی؟
من:نه
دینا:ادرسه که عرفان بهت داده بود کوش؟
من:تو کیفم او اپن!
دینا کاغذ رو کع اورد همزمان زنگ در رو زدن.
شال و مانتویی پوشیدم و پیتزا رو تحویل گرفتم.
پارت بعدی رو یکم دیگه میذارم
کلید و انداختیم و وارد شدیم.ساعت 3 بود.اینقد خسته بودم که تا سرمو گذاشتم رو بالش خوابم برد.
.................
فردا
پاشدم و ساعتو دیدم.ساعت 3 ظهره!یعنی واقعا 11 ساعت خوابیدم؟رکورد زدم!
تازه دانشگاهم یادم اومد.اوه اوه اوه!دانشگاهم نرفتیم!بچه ها هم که خوابن!
با صدای بلند داد زدم:اسکولا پاشید ببینم!به دانشگاهم نرسیدیم!
میترا با صدای گرفته گفت":چی میگی بابا بگیر بکپ!به گوزم که به دانشگاه نرسیدیم!
من:بی تربیت!
به سمت دستشویی رفتم و خودمو تو ایینه دیدم....
جیغ زدم!به خودم اومدم دیدم خودمم!الله اکبر!چرا قیافم شبیه مونگولاس؟
ریمل زیر چشام پخش شده بود و موهامم ژولیده بود.رژمم که پخش شده بود و یه برگم به موهام گیر کرده بود!
برگ دیگه چرا اخه؟
یه دوش گرفتمو دیدم دخترا نشستن دم حموم.
من:وا اسکولا چرا ااینجا نشستین؟
دینا-وایسادیم تا تو دوش بگیری بعد ما بریم.
نگاهی به قیافه هاشون کردم.
دینا که وحشتناک بود ققیافش!
من:میترا بزار اول دینا بره من تا دو دقیقه دیه پیش این بمونم عق میزنم!
میترا:باشه!دینا با برو!
دینا چشم غره ای رفت به ما و رفت تو حموم.
من:میترا چی میخوری میخوام سفارش بدم.
میترا:یه پیتزا بزرگ بگیر با هم بخوریم.
من-اوک
سفارش دادم. و رفتم دم حموم و در زدم:دینا اومدی؟مگه حمام زایمانه؟چرا اینقد طولش میدی؟
اون:اومدم بابا
اومد بیرون و میترا عین وحشیا رفت تو حموم.
خندیدیم.
من:دینا پیتزا خانواده سفارش دادیم تا با هم بخوریم.
دینا:باوشه! راستی سلین امروز قراره بری پیش عرفانا!
من:نمیرم
دینا:تو غلط کردی!
میترا تو حموم:غلط کردی!خودم اصلا میبرمت.
من:بهتون گفتم.من اونو ن م ی خو ا م!!!
دینا:میشه اینقد چ*س نگی؟
من:نه
دینا:ادرسه که عرفان بهت داده بود کوش؟
من:تو کیفم او اپن!
دینا کاغذ رو کع اورد همزمان زنگ در رو زدن.
شال و مانتویی پوشیدم و پیتزا رو تحویل گرفتم.
پارت بعدی رو یکم دیگه میذارم