امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان:خاطرات روزانه یه دختر اسکل 15 ساله

#3
پارت 2:

از پیش ارمین بلند شذدم و رفتم پیش دخترا.
گیسو:سلوم ایسا!
من:سلام گوسو(گوزو منظورمه)
گیسو:شروین نیومده؟ندیدیش؟
من:ای بترکی تو صورت شروین جونت.من بهت ده هزار بار گفتم هنوزم میگم.باور کن اسمش غلامرضایی قضنفری غنبری چیزی بوده خجالت میکشیده گفته اسمم شروینه.
گیسو:اینجوری نگو به بچم
من:میگم چرا اینقد گوزو هست. پس بچه تو عه(گیسو یه بار تو کلاس از شدت خنده گوزید.از اون موقع مصخرش میکنیم)
گیسو:عه اومدش!
شروین چشمکی به گیسو زد و رفت نشست کنار ارمین.
من:گیسو !گیسو مردی؟(به خاطر شدت پرتو های نور و جذابیت شروین خان غش کرده)
گیسو:هان بله؟
من:دار فانی را گفتی وداع؟
گیسو:نچ
بعد از مدتی بقیه همسرویسام هم سوارشدن و پیش به سوی تیمارستن شهید عزتی(مدرسه رو عرض میکردم)
وقتی پیاده شدیم بچه ها رو تو صف مدرسه دیدیم.(منو گیسو)
من_اهای حاج کرمی!
محدثه-خروک!اول سلام میکنن.بعدشم ارومتر صحبت کن الان خانوم ناظم میاد از ک*ونمون اویزونمون میکنه با این لقب دادنات.
من:راستی مهندسه(محدثه)!الینا و اون شرکه کجان؟
مجدثه:شرک؟اها اینازو میگی؟بیچاره حالا یکم تپله به اندازه یه بشکه نیست که بهش میگی شرک!
من:میزنم دماغ مماغتو میارم پایینا!من میگم شرک یعنی شرکه!
محدثه:خوب حالا!چیکارشون داری؟
به الینا و شرک بگو بعد از زنگ تفریح اول بیان مخفیگاه با گیسو میخوایم نقشه بریزیم برای زنگ چهارم(تولید مثل).
محدثه-خجالت بکش گوزو!
من:نه بابا!
محدثه:زن بابا.باشه میگم زنگ تفریح بریم مخفیگاه(مخفیگاهمونو وقتی کشف کردیم که معلوم شد اونجا کسی نمیاد و اینترنتم بیشتر همونجا انتن میده)
من:عه الیناس! اااللیییناا! اااللیییناااا!
الینا:اومدم اومدم
من:الینا تو چه خر گاوی هستیا.راستی با محدثه برنامه ریخیتم که خودش بهت میگه.بای ب*چ!!!!!!!
الینا:از ک*ونت اویزونت میکنم نکبت بی پدر بی مادر!
برای اینکه حرصش در اد لبخندی زدم و رفتم سر کلاس.





ادامه پارت 2 تا یه ربع دیگه Heart
میدونی جالب ترین بخش این زندگی چیه.؟
اینکه ما تو عصری زندگی میکنیم که
گوشی هاش هوشمندن
ولی ادماش احمق Dodgy
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16336926635920
(حرفتو بهم بگو.دیدم همه گذاشت منم گذاشتم جیز)
پاسخ
 سپاس شده توسط _leιтo_ ، _sehun_ ، BIG-DARK ، єη∂ℓєѕѕღ ، marmarko ، parisa 1375 ، آرمان کريمي 88 ، ѕααяeη ، کــــــــــⓐرمَن ، Ryhn ، ᴀʀмɪss


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان:خاطرات روزانه یه دختر اسکل 15 ساله - LUGAN - 02-11-2020، 23:51

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن
  رمان الناز (عاشقانه)
  رمان شورنگاشت(داستانی کاملا واقعی)|ز.م

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان