02-11-2020، 23:51
پارت 2:
از پیش ارمین بلند شذدم و رفتم پیش دخترا.
گیسو:سلوم ایسا!
من:سلام گوسو(گوزو منظورمه)
گیسو:شروین نیومده؟ندیدیش؟
من:ای بترکی تو صورت شروین جونت.من بهت ده هزار بار گفتم هنوزم میگم.باور کن اسمش غلامرضایی قضنفری غنبری چیزی بوده خجالت میکشیده گفته اسمم شروینه.
گیسو:اینجوری نگو به بچم
من:میگم چرا اینقد گوزو هست. پس بچه تو عه(گیسو یه بار تو کلاس از شدت خنده گوزید.از اون موقع مصخرش میکنیم)
گیسو:عه اومدش!
شروین چشمکی به گیسو زد و رفت نشست کنار ارمین.
من:گیسو !گیسو مردی؟(به خاطر شدت پرتو های نور و جذابیت شروین خان غش کرده)
گیسو:هان بله؟
من:دار فانی را گفتی وداع؟
گیسو:نچ
بعد از مدتی بقیه همسرویسام هم سوارشدن و پیش به سوی تیمارستن شهید عزتی(مدرسه رو عرض میکردم)
وقتی پیاده شدیم بچه ها رو تو صف مدرسه دیدیم.(منو گیسو)
من_اهای حاج کرمی!
محدثه-خروک!اول سلام میکنن.بعدشم ارومتر صحبت کن الان خانوم ناظم میاد از ک*ونمون اویزونمون میکنه با این لقب دادنات.
من:راستی مهندسه(محدثه)!الینا و اون شرکه کجان؟
مجدثه:شرک؟اها اینازو میگی؟بیچاره حالا یکم تپله به اندازه یه بشکه نیست که بهش میگی شرک!
من:میزنم دماغ مماغتو میارم پایینا!من میگم شرک یعنی شرکه!
محدثه:خوب حالا!چیکارشون داری؟
به الینا و شرک بگو بعد از زنگ تفریح اول بیان مخفیگاه با گیسو میخوایم نقشه بریزیم برای زنگ چهارم(تولید مثل).
محدثه-خجالت بکش گوزو!
من:نه بابا!
محدثه:زن بابا.باشه میگم زنگ تفریح بریم مخفیگاه(مخفیگاهمونو وقتی کشف کردیم که معلوم شد اونجا کسی نمیاد و اینترنتم بیشتر همونجا انتن میده)
من:عه الیناس! اااللیییناا! اااللیییناااا!
الینا:اومدم اومدم
من:الینا تو چه خر گاوی هستیا.راستی با محدثه برنامه ریخیتم که خودش بهت میگه.بای ب*چ!!!!!!!
الینا:از ک*ونت اویزونت میکنم نکبت بی پدر بی مادر!
برای اینکه حرصش در اد لبخندی زدم و رفتم سر کلاس.
ادامه پارت 2 تا یه ربع دیگه
از پیش ارمین بلند شذدم و رفتم پیش دخترا.
گیسو:سلوم ایسا!
من:سلام گوسو(گوزو منظورمه)
گیسو:شروین نیومده؟ندیدیش؟
من:ای بترکی تو صورت شروین جونت.من بهت ده هزار بار گفتم هنوزم میگم.باور کن اسمش غلامرضایی قضنفری غنبری چیزی بوده خجالت میکشیده گفته اسمم شروینه.
گیسو:اینجوری نگو به بچم
من:میگم چرا اینقد گوزو هست. پس بچه تو عه(گیسو یه بار تو کلاس از شدت خنده گوزید.از اون موقع مصخرش میکنیم)
گیسو:عه اومدش!
شروین چشمکی به گیسو زد و رفت نشست کنار ارمین.
من:گیسو !گیسو مردی؟(به خاطر شدت پرتو های نور و جذابیت شروین خان غش کرده)
گیسو:هان بله؟
من:دار فانی را گفتی وداع؟
گیسو:نچ
بعد از مدتی بقیه همسرویسام هم سوارشدن و پیش به سوی تیمارستن شهید عزتی(مدرسه رو عرض میکردم)
وقتی پیاده شدیم بچه ها رو تو صف مدرسه دیدیم.(منو گیسو)
من_اهای حاج کرمی!
محدثه-خروک!اول سلام میکنن.بعدشم ارومتر صحبت کن الان خانوم ناظم میاد از ک*ونمون اویزونمون میکنه با این لقب دادنات.
من:راستی مهندسه(محدثه)!الینا و اون شرکه کجان؟
مجدثه:شرک؟اها اینازو میگی؟بیچاره حالا یکم تپله به اندازه یه بشکه نیست که بهش میگی شرک!
من:میزنم دماغ مماغتو میارم پایینا!من میگم شرک یعنی شرکه!
محدثه:خوب حالا!چیکارشون داری؟
به الینا و شرک بگو بعد از زنگ تفریح اول بیان مخفیگاه با گیسو میخوایم نقشه بریزیم برای زنگ چهارم(تولید مثل).
محدثه-خجالت بکش گوزو!
من:نه بابا!
محدثه:زن بابا.باشه میگم زنگ تفریح بریم مخفیگاه(مخفیگاهمونو وقتی کشف کردیم که معلوم شد اونجا کسی نمیاد و اینترنتم بیشتر همونجا انتن میده)
من:عه الیناس! اااللیییناا! اااللیییناااا!
الینا:اومدم اومدم
من:الینا تو چه خر گاوی هستیا.راستی با محدثه برنامه ریخیتم که خودش بهت میگه.بای ب*چ!!!!!!!
الینا:از ک*ونت اویزونت میکنم نکبت بی پدر بی مادر!
برای اینکه حرصش در اد لبخندی زدم و رفتم سر کلاس.
ادامه پارت 2 تا یه ربع دیگه