امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان طنز و عاشقانه رقاص جذاب من

#5
درو که باز کردم میترا پرید جلوم.
-به به سلین خانم!اون پسره کی بود  داشتی باهاش لاس میزدی شیطون بلا؟
-وای میتی ببند اعصاب ندارم
-بی تربیت.خوب چیشده بگو
-عرفانو دیدم.
با چشای گرد نگام میکردن.
دینا:ع...عرفان اینجا چیکار میکرد؟
من-مثل اینکه عروسی یکی از اقوامشونه
دینا-خوب چیکارت داشت؟
-هیچی میگفت دوست دارم فردا بیا این کافه.دوستم داره ولی یه دختر دیگه پیششه.
میترا:سلین این بهترین فرصته که بفهمی چی شده.فردا میری کافه پیشش ما هم چند تا میز اونور تر نگاهتون میکنیم که هواسمون بهتون باشه.
سلین:اگه نخوام برم؟
دینا:تو غلط میکنی.سرتو با گیوتین میزنم اگر نری.
میترا:بچه ها بیاین بریم اهنگ بعدی رو که میخواد پخش کنه رو خیلی دوست دارم.
منو دینا:بریم.
اهنگی که الان پخش میشد خیلی اهنگ قشنگی بود.مجلس گرم کن هم بود.
یه فکر شیطانی به سرم زد:حالا یجوری میرقصم که بسوزی اقا عرفان.از نشینمنگاهت بسوزی تا خود مو های ژل زدت.
خنده ای کردم و رفتیم رو استیج.دهنت سرویس عرفان خان!
یه استیچ کوچولو جدا فقط برای ما دنسر ها بود.جلوشم یه پیست بزرگ رقص.
همه ریختن وسط ما هم جلوشون هماهنگ همونجوری که تو خونه تمرین میکردیم شروع کردیم.
اهنگ خارجی بود.خودتونم میدونید رقص خارجی هم جذابیت خودشو داره.عالی بود اهنگ شروع شد.
این اهنگس:
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://ariapix.net/wp-content/uploads/2020/08/Pitbull-Fireball-feat.-John-Ryan.mp3





همینجور که میرقصیدیم نگاهم هی سمت عرفان میرفت.همه ی پسرا داشتن نگاه میکردن.هیزای بیشور.
با خشم نگاه میکرد.قرمز شده بود.
بسوز بسوز!تا بفهمی چه ادمی رو از دست دادی.
بعد از این اهنگ اهنگ بابا کرم پخش شد که معمولا توی همه ی عروسی ها پخش میکنن.اینقدر با هم رقصیده بودیم که دیگه چشک بسته هم میتونستیم هماهنگ بریم.
کلاهی از روی میز دیجی برداشتیم و شروع کردیم.کمر باریکمو جوری تاب میدادم که خودم کیف کردم.

عرفانو دیدم که با خشم پاشد.اومد وسط استیج دستمو گرفت و برد تو فضای باز تالار.اینقد جا خورده بودم که هیچی نگفتم.وقتی وایساد به خودم اومدمو سرش داد کشیدم:

عوضی چیکار کردی.ابرومو بردی . داشتم میرقصیدم.همه چیزو خراب کردی.اصلا تو چرا برگشتی ؟داشتم زندگیمو میکردم.ازت متنفرم.از وقتی منو تنها گذاشتی ازت متنفر شدم.هنوزم هستم.


کسی تو فضای باز نبود.فقط خودمون بودیم.تا به خودم اومدم دیدم بیشتر از 2 انگشت باهام فاصله نداره.

عرفان با عصبانیت ولی جوری بود که انگار میخواست خودشو کنترل کنه گفت:چرا اینقد با ناز میرقصی؟
چرا کاری میکنی که هم من اذیت بشم.هم همه پسرا بهت نگاه کنن؟تمام پسر خاله هام هی میگفتن چه چیگریه.چه خوبه.چرا نمیفهمی؟چرا نمیفهمی عاشقتم؟

من:دوستم داشتی کعه تنهام گذاشتی؟دوستم داری که با یه دختر دیدمت؟

عرفان:باور کن به خواسته خودم نیست.مجبور شدم.

و رفت.به جایی که وایساده بود نگاه میکردم.یعنی مجبورش کرد؟یعنی چی؟

(عرفان)
رفتم و سر جام نشستم.سلین منو ببخش!
پانیدا با عصبانیت گفت:با اون دختره ایکبیری چیکار داشتی؟
من:پانیدا درست صحبت کن.همین که اونو ازم گرفتی کافیت نبود؟
خنده خبیثی کرد و روشو کرد سمت استیج.

سسسسسپپپاااسسسس بده Big Grin  Sad
میدونی جالب ترین بخش این زندگی چیه.؟
اینکه ما تو عصری زندگی میکنیم که
گوشی هاش هوشمندن
ولی ادماش احمق Dodgy
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16336926635920
(حرفتو بهم بگو.دیدم همه گذاشت منم گذاشتم جیز)
پاسخ
 سپاس شده توسط єη∂ℓєѕѕღ ، _leιтo_ ، marmarko ، ᴀᴡᴀʏᴀᴜʀᴏʀᴀ ، Волшебник ، parisa 1375 ، ᴀʀмɪss ، آرمان کريمي 88 ، ѕααяeη ، Par_122


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان طنز و عاشقانه رقاص جذاب من - LUGAN - 01-11-2020، 10:25

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان