امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان طنز و عاشقانه من یک پیشخدمت عاشقم

#3
پارت 2

بعد از عوض کردن یونیفرم و خداحافظی با تارا رفتم کنار خیابون تا تاکسی بگیرم.

ارشام - به به ! پریا خانم !بیاین برسونمتون.

اخمی کردم و گفتم:نه ممنون اقای رستمی ترجیح میدم خخودم برم.

-چرا؟میشه بگی چرا از من بدت میاد؟
-نه خیر نمیشه!اقای رستمی برید لطفا!

بعدش شونه ای بالا انداخت و شیشه پنجرشو داد بالا. و گازشو گرفت . یجور رفتار میکنه انگار بنز داره.باز خوبه ماشینش دویست و شیشه!

بالاخره یه ماشین وایساد.

-سلام اقا

-سلام دخترم.کجا میری؟

-میرم سمت.....

-باشه دخترم بشین تا ببرمت.

-فقط پدر جان لطفا از الان بگید چه قدر میشه

یکم مکث کرد و گفت:40 تومن

وووویییی چقد گرون میگیرن.پوفی زیر لب کشیدم و دست کردم تو کیفم که راه افتاد.

اه !بخشکی شانس 35 تومن بیشتر نیست.یکم دیگه گشتم...اخیش بالاخره 39 تومن شد.

خدایا نمیشه این هزار تومنو تو کیفم ظاهر کنی؟
-ببخشید اقا!

-بله دخترم

-میشه هزارتومن تخفیف بدید؟من 39 تومن بیشتر ندارم.

-باشه دخترم

پولو بهش دادم و مشغول بازی با گوشیم شدم.تو تولدم عمم بهم هدیه داد.تنها چیز تقریبا گرون قیمتم فکر کنم اینه. همین گوشیه!.پو بازی میکنم.وجدان:خجالت نمیکشی؟ من:نه تازه باید خوشحالم باشه ناسلامتی کلی خرجش کردم.تازه کی تا حالا پو رو به 134 سالگی رسونده که من رسوندم؟ وجدان:خوبه خوبه

-بفرما دخترم رسیدیم

-ممنون
سری تکون داد .از ماشین پیاده شدم و به سمت خونه رفتم.کلید انداختم.
مثل اینکه بابا هنوز سرکار بود.

-سلام داداشای گلم

بردیا:سلام ابجی کوچیکه خلم!خسته نباشی

-سلامت باشی

فرزاد با اخم بهم گفت:به به سلام پری خانم!یکم دیگه دیر تر میومدی ساعت 10 و نیمه!

-وای فری ول کن دیگه !
-ول نمیکنم!ساعتو ببین!برای یه دختر خوب نیست تا این ساعت بیرون باشه.

بردیا:فرزاذ بسه!عوض خسته نباشید گفتنته؟

فرزاد اخمی به بردیا کرد و رفت سمت اتاقش.

بردیا از فرزاد بزرگتر بود.من با بردیا راحت تر بودم.

بعد از تعویض لباس رفتم تو پذیرایی.داشتیم از این سریال چرتا میدیدیم که بابا اومد.

رفتم و بغلش کردم:سلام بابایی خسته نباشی!

-سلام دختر خوشگلم

-بابا گشنت نیست برات شام بیارم؟

-نه دخترم

-مطمعن باشم؟

-مطمعن

فرزاد و بردیا:سلام بابا-سلام بابا خسته نباشی

-سلام پسرا.سلامت باشید.

من: میش یه دقیقه با همتون صحبت کنم؟(من با بابا و داداشام خیل راحتم ولی با بردیا رابطم خیلی بهتره)

بابا:بگو

من:راستش ......ببینید یه پسره هست همکارمه اسمش ارشامه.خیل عذیتم میکنه.هی میگه دوست دارم.اصلا احترام نگه نمیداره.
امروزم منو بوسید.میشه از این به بعد شما بیاین دنبالم و منو ببرین؟اخه تو رفت و امدمم اذیت میشم.

فرزاد:چی گفتی؟بوسیدت؟دیگه اصلا حق نداری بری سرکار!خمین که گفتم.

بابا:فرزاد دو دقیقه ساکت باش ببینم!

بردیا اخمی کرد و گفت:فردا خودم باهات میام بهم نشون بده کیه خخوب؟

من:باشه

بابا:از این به بعدم خودم میبرمت ولی بردیا برت میگردونه

بردیا : بابا من تا ساعت 8 سر کارم .میام خونه دیگه حوصله نددارم برم دنبال پریا.خیلم راهش طولانیه.

بابا:پس فرزاد میافته گردن تو! تو تازه سرکارم نمیری.

فرزاد:من حتی دیگه اجازه نمیدم بره سر کار

من:فرزاد بسه دیگه من اونجا رو دوست دارم.دلیل نداره به خاطر همچین ادمی کارمو ول کنم.
فرزاد:خوب بابا!
رفتم و لپ فرزاد و بوس کردم و گفتم:قربونت برم فری!

خیلی خواببم میومد.رخت خوابو باز کردم و انداختم.

سرم و نذاشته خوابم برد.

...............

4 شنبه(فردا)


بابا:پریا!پرا جان بلند شو باباجان !دیر میشه ها!
-مگه ساعت چنده؟
-8.
پریدمو سریع دست و صورتمو شستم.لباسی پوشیدم و یونیفرممو گذاشتم تو ساکم و با بابا سوار ماشین شدیم.



سپاس فراموش نشه Heart Heart
میدونی جالب ترین بخش این زندگی چیه.؟
اینکه ما تو عصری زندگی میکنیم که
گوشی هاش هوشمندن
ولی ادماش احمق Dodgy
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://harfeto.timefriend.net/16336926635920
(حرفتو بهم بگو.دیدم همه گذاشت منم گذاشتم جیز)
پاسخ
 سپاس شده توسط ..A.. ، _leιтo_ ، єη∂ℓєѕѕღ ، parisa 1375 ، marmarko ، ᴀᴡᴀʏᴀᴜʀᴏʀᴀ ، Волшебник ، ᴀʀмɪss ، ѕααяeη ، آرمان کريمي 88 ، Par_122


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان طنز و عاشقانه من یک پیشخدمت عاشقم - LUGAN - 31-10-2020، 9:41

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان