نظرسنجی: رمانم چطوره؟
خوبه♡
بده :/
[نمایش نتایج]
 
توضیح: این یک نظرسنجی عمومی‌است. کاربران می‌توانند گزینه‌ی انتخابی شما را مشاهده کنند.
امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان بسیار زیبای {••♡دانه برف (زیبای تنها)...♡••} به قلم خودم☆

#8
کیفم رو آوردم بیرون یه شکلات بهش دادم _اینو بگیر وایسا اینجا
شکلات رو گرفت گوشیم رو آوردم بیرون زنگ زدم فرانک _الو سری بیا (..)
+چش......
قطع کردم نزاشتم حرفشو کامل بگه دوباره زنگ زدم به لارا
+الووووو دختر پس کجای هان چراع جواب نمیدی
_قضیش مفصله بعدا میگم بهت
+باشه پس بیا رستوران (...)
_اوکی
دختر کوچولو دوید سمتی با تعجب برگشتم عقب پرید بغل یه خانومی یه چیزای گفت خانومه آمد سمتم
+خیلی ازتون ممنونم نمی‌دونم چطوری تشکر کنم ازتون
لبخندی که خیلی کم توی من دیده میشد زدم _کاری خاصی نکردم هرکسی بود همین کارو میکرد شمام یکم بیشتر مواضب دختر کوچولوتون باشین
+از این ببد نمی زارم از جلوی چشمام جم بخوره
فرانک که رسید دست دختره رو گرفتم _از این ببد به حرف مامانت گوش کن باشه ؟
+چشم خیلی ممنونم ازتون خانم
مامان دختره+ روز بخیر
_روز شمام بخیر
سوار شدم _فرانک برو (..)
رسیدم پیاده شدم با دیدن ماشین آشنای که پارک شده بود نیشخندی زدم _فرانک تو فعلا مرخصی دنبالم هم نیا
+چشم بانو
داخل رستوران شدم دنبال لارا گشتم با دیدنش پشت میز دونفره ای نشسته بود رفتم سمتش کیفم رو گذاشتم کنارم نشستم
_سلام
جوابم رو نداد شدید توی فکر بود اخمی کردم _لارا ؟
هول کرد برگشت سمتم +ااا آمدی ببخیشد فکرم درگیر بود نبود
_ درگیر چی ؟
با آمدن گارسون ساکت شد +چی میل دارید ؟
_من یه پاستای قارچ با سس مخصوص می‌خوام
+منم

گارسون +چشم

_خوب نگفتی

+امروز یه پرونده رو قبول کردم

_خوب


+اه آندیا من یه غلطی کردم

پوکر خیره شدم بهش _چته مگه ماموریت رفتن سخته صدتا رفتی

+آخه این فرق داره درمورد ماست

اخم کردم _یعنی چی ما ؟

+این شخصی که من می‌خوام دستگیرش کنم کسی که از گذشته ما خبر داره !!

_وایسا ببینم یعنی چی مگه گذشته ما چی دارع که ازش خبر داره ؟

+هیچی هیچی نیست میگم یعنی مارو می‌شناسه

_خوب الان دردت چیه

+توعم باید باهام بیای

حس میکردم دهنم شده یه خط _ببینم قبل من چیزی که نخوردی ؟

+چه ربطی داره

_فکر کنم مسموم شدی

گارسون +نه خانم غذا های ما کاملا اُرگانیکه

برگشتم سمتش یه ابروم رو بردم بالا فکر کنم خودشم فهمید دخالت کرده +متاسفم از غذاتون لذت ببرید
سری از میز مون دور شد چنقالم رو داخل بشقابم کردم یکم از پاستام رو خوردم _به نظرت چراع باید مافوقت قبول کنه منم باشم

+من باهاش حرف زدم قبول کرد

_چه طور یعنی نمی ترسه برم لوش بدم

پوزخندی زد +قبل از اینکه اون کاری بکنه خودم می‌کشمت

خنده آرومی کردم با اینکه جدی بود ولی برای من شوخی بود منو؟ هه فعلا باید توی لیست منتظر باشی عزیزم
_اوکی قبوله ولی به یه شرط

+چی؟

_مافوقت حق ندارد تو کارم دخالت کنه من کار خودمو میکنم تنها نقطه اشتراکمون هم اطلاعاتیه که رد بدل میشه اوکی ؟
+قبوله

_کی شروع میشه

+ماموریت توی روسیه ست فکر کنم یه هفته بعد مستقر میشیم ولی فردا تو هم باید بیای مرکز رییس میخواد ببینتت
_اه لارا منو تو دردسر انداختی ؟؟چطور شرکت رو ول کنم

+توکه همیشه کارای شرکت رو سپردی به دیوید اینم روش

_باشه باشه قبول ولی بگو ببینم هدف چیه ؟

+باند (آس )

نیشخندی زدم اس چه جالب آشنا میاد ویسا ببینم بانو اس بزرگترین باند روسیه عجب چه جالب جالب ترم میشه اگه اون بشه باند سرخ چراع که نه .......

+هستی ؟

پوزخندی زدم _من همه رو به زانو در میارم چه با چهرم چه با مهارتم

+کمتر از اینم ازت انتظار نمیره ...

_اوه سایه عزیزم تو بهترین نفوذی اونجای

+خودت که میدونی نفوذ برای من از نوشیدن آب هم اسونتره ما سلامتی من سایه ام
جام های شرابمون رو بهم زدیم هر کدوم توی یه فکری بودیم (آس) ......جالبه خیلی جالب


پاسخ
 سپاس شده توسط shadi ahmadi


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان بسیار زیبای {••♡دانه برف...♡••} به قلم خودم☆ - shaghayeegh ahmadi - 26-09-2020، 22:42

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Exclamation داستان بسیار ترسناک خونه جدید !
Heart رمان[انتقام شیرین]

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان