امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان ماکانی**گره**

#36
#prt33
ماهور بود
-جانم؟
+کجایی ریما؟
-بیرونم
+آرش زنگ زد سراغتو میگرفت یه زنگ بهش بزن
-من و آرش کات کردیم زنگ زد سراغمو گرفت بگو ریما مُرده!
ماهور: باز شما دوتا مسخره بازیتون گرفته 
-نه ماهور شوخی نمیکنم آرش میخواد با دخترعموش ازدواج کنه
ماهور:مطمئنی؟! اخه شما دوتا عین مرغ عشق بهم وابسته بودین چطور میشه انقدر یهویی باهات بهم بزنه؟
-نمیخوام حرفاشو تکرار کنم تو فکر کن منو به پول فروخت
ماهور:یعنی چی؟!
-یعنی دیگه برام مهم نیست...
ماهور:بگو دقیقا کجایی بیام پیشت
نگاهی به اطرافم انداختم و-نزدیک داروخونه ام میام پیشت...
در داروخونه رو باز کردم و بدون توجه به بقیه ماهور رو صدا زدم!
رهام:عه سلام ریما!
زیرلب جوابشو دادم و –ماهور من عجله دارم زود باش
ماهور:یه لحظه صبرکن کیفمو بردارم باهم میریم پیشش باهاش حرف میزنیم
-نه لازم نیست دارم میرم واسه تولدش کادو بخرم 
ماهور:میخوای باهم بریم؟
-نه شاید شب دیر برگشتم نگرانم نباش
ماهور: مواظب خودت باش Smile
دستمو تکون دادم و دور شدم...

#prt34
هیچ وقت تا این حد حس سرما نمیکردم ، همیشه پشتم گرم بود به بودنِ ماهور و بابام توی زندگیم اما الان حسِ یه عروسک گمشده رو داشتم. انگار که منتظر بودم یک نفر پیدام کنه و هیچ کس رو نداشتم
خیابون ها شلوغ بود و ویترین مغازه ها به چشمم خالی میومد روی چه حسابی باید کادو میخردیم؟! اصلا چی باید میخریدم؟ واسه کسی که قراره از زندگیش حذف بشم چی باید یادگاری بذارم؟
ساعت از یازده گذشته بود و من به هیچ نتیجه ای نرسیده بودم ، کلیدو توی قفل چرخوندم که ماهور زودتر از من درو باز کرد
ماهور:معلوم هست کجایی؟!چرا گوشیتو جواب نمیدی؟!
-گفتم که نگرانم نشو
ماهور:داشتم میومدم تو خیابونا دنبالت بگردم
-ببخشید
ماهور:چی خریدی؟
-هیچی...
ماهور:نمیخوای بهم بگی چی شده؟! 
-حوصله ندارم توضیح بدم
گوشیمو از جیبم درآوردم ، 6 تماس بی پاسخ از آرش ، 13 تماس بی پاسم از ماهور ...
ماهور:اون لامصب واسه اینه که خبر بدی نه اینکه خفه ش کنی بندازی تو جیبت!
راه افتادم سمت اتاق و-خستم میرم بخوابم
ماهور: اگه خوابت نبرد من بیدارم بیا بشین باهم حرف بزنیم
-شب بخیر
در اتاق رو بستم و خزیدم زیر پتو... افکار به سمتم هجوم آوردن : الان کجاست؟! چیکار میکنه؟! ممکنه حلما کنارش باشه! دلش واسه من تنگ نشده؟!
زهر خندی زدم و-اون اگه دل داشت ، دل به دلدار می داد ؛ نه اینکه واسه یکی دیگه دلبری کنه Smile
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان ماکانی**گره** - ᴀᴡᴀʏᴀᴜʀᴏʀᴀ - 07-08-2020، 20:22

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 7 مهمان