07-08-2020، 13:50
#prt31
آرش:اما...
-بهتره با حرف زدن همه چیزو بدتر نکنی برو!
آرش با تردید به سمت در رفت و-من از دوست داشتنت دست نمیکشم...
تکرار کردم:برو...
رفت و باصدای بسته شدن در قطره های اشکم سیل شدن رو گونه هام و صدای هق هقام توی سکوت خونه پیچید...
حدود یک ساعت بعد ماهور برگشت خونه ، خودمو به خواب زدم تا توضیحی برای اشکام ندم
با صدای ماهور از خواب پریدم!
ماهور: مگه تو امروز کلاس نداری؟
-نه
ماهور:الکی نگو دیشبم که زود خوابیدی بهونه خوابم میاد نگیر پاشو حاضرشو
-میشه امروز نرم؟!
ماهور: هرطور خودت میدونی من دیرم شده باید برم نمیخوای برسونمت؟
-نه تو برو خدافظ
ماهور: خدافظ تنبل درختی!
نیم ساعت تا شروع کلاسم مونده بود که از تختم دل کندم و حاضرشدم تا برم دانشگاه
تمام تلاشم رو میکردم تا آرش رو نبینم و موفق بودم آخرین کلاسم تموم شده بود که از دانشگاه بیرون اومدم
هنوز چند قدمی دور نشده بودم که با صدایی که اسمم رو صدا میزد میخکوب شدم!
آرش بود
بهم نزدیکتر شد و: ریما! داشتم دنبالت میگشتم تا بهت خبر بدم فردا مهمونی تولدمه تو هم دعوتی آدرس رو که بلدی
-مرسی اما فردا کار دارم
آرش: خوشحال میشم ببینمت
نگاه گذرایی بهش انداختم و بی توجه به حرفش راهم رو ادامه دادم
کار داشتم؟! چه کاری مهم تر از دل کندن از کسی که دوستم نداره...
#prt32
بغضم رو قورت دادم و هندزفریم رو توی گوشم گذاشتم...
حالا که باید من بدون تو حالا که نباید بمونی تو، تو خود منی نفسمی تورو یکم سخته بریدن ،تو مسیرت همیشه بارونه واسه همین سخته رسیدن چرا به تو نمیرسم همه دارن سهم تو میشن میسوزم تو خودم میسازم با خودم
حتی به تو ولی کم به تو میگم فقط تو نبودنت تو که نمیشه فرض کرد نه بدون تو اصن نمیشه حرف زد قلبم سرد شده بهش نمیشه دست زد
رفت یه جایی که حتی نمیشه پر زد حالا که باید من بدون تو بزنم هرشبا قدمو حالا که باید من بدون تو بشکفم تنهایی قلبمو حالا که باید من بدون تو گرم کنم خودم دستمو حالا که نباید بمونی تو فراموش میکنه من منو
نمیذاشتی منو تنها تو میدونم نمیدی به کسی تن تو نمیذاشتی منو تنها تو تنگ شده دلم من واسه لبخند تو
نمیذاشتی منو تنها تو میمیرم عزیزم من بعد تو ،تو اگه قول بدی دیوونه آرزو داره که با تو باشه نه نه نه به همه بگو میخوای اون با تو باشه یه وقتی تو دورشو خط نکشی ازت جدا شه نمیتونه بدون تو تو نباشی پ کی باشه
حالا شبا همش فکر تو دستای سردم سهم تو حالا شبا همش به فکر تو قلبمو میدم بهت نصفشو شبا همش به فکر تو همه خاطره هات قصه شد
شبا همش به فکر تو منم عاشقم عین تو...
♫: حالا که – عرفان کالبد
قدم هام به مقصد نامعلومی ادامه داشت که با صدای زنگ گوشیم متوقف شدم ...
آرش:اما...
-بهتره با حرف زدن همه چیزو بدتر نکنی برو!
آرش با تردید به سمت در رفت و-من از دوست داشتنت دست نمیکشم...
تکرار کردم:برو...
رفت و باصدای بسته شدن در قطره های اشکم سیل شدن رو گونه هام و صدای هق هقام توی سکوت خونه پیچید...
حدود یک ساعت بعد ماهور برگشت خونه ، خودمو به خواب زدم تا توضیحی برای اشکام ندم
با صدای ماهور از خواب پریدم!
ماهور: مگه تو امروز کلاس نداری؟
-نه
ماهور:الکی نگو دیشبم که زود خوابیدی بهونه خوابم میاد نگیر پاشو حاضرشو
-میشه امروز نرم؟!
ماهور: هرطور خودت میدونی من دیرم شده باید برم نمیخوای برسونمت؟
-نه تو برو خدافظ
ماهور: خدافظ تنبل درختی!
نیم ساعت تا شروع کلاسم مونده بود که از تختم دل کندم و حاضرشدم تا برم دانشگاه
تمام تلاشم رو میکردم تا آرش رو نبینم و موفق بودم آخرین کلاسم تموم شده بود که از دانشگاه بیرون اومدم
هنوز چند قدمی دور نشده بودم که با صدایی که اسمم رو صدا میزد میخکوب شدم!
آرش بود
بهم نزدیکتر شد و: ریما! داشتم دنبالت میگشتم تا بهت خبر بدم فردا مهمونی تولدمه تو هم دعوتی آدرس رو که بلدی
-مرسی اما فردا کار دارم
آرش: خوشحال میشم ببینمت
نگاه گذرایی بهش انداختم و بی توجه به حرفش راهم رو ادامه دادم
کار داشتم؟! چه کاری مهم تر از دل کندن از کسی که دوستم نداره...
#prt32
بغضم رو قورت دادم و هندزفریم رو توی گوشم گذاشتم...
حالا که باید من بدون تو حالا که نباید بمونی تو، تو خود منی نفسمی تورو یکم سخته بریدن ،تو مسیرت همیشه بارونه واسه همین سخته رسیدن چرا به تو نمیرسم همه دارن سهم تو میشن میسوزم تو خودم میسازم با خودم
حتی به تو ولی کم به تو میگم فقط تو نبودنت تو که نمیشه فرض کرد نه بدون تو اصن نمیشه حرف زد قلبم سرد شده بهش نمیشه دست زد
رفت یه جایی که حتی نمیشه پر زد حالا که باید من بدون تو بزنم هرشبا قدمو حالا که باید من بدون تو بشکفم تنهایی قلبمو حالا که باید من بدون تو گرم کنم خودم دستمو حالا که نباید بمونی تو فراموش میکنه من منو
نمیذاشتی منو تنها تو میدونم نمیدی به کسی تن تو نمیذاشتی منو تنها تو تنگ شده دلم من واسه لبخند تو
نمیذاشتی منو تنها تو میمیرم عزیزم من بعد تو ،تو اگه قول بدی دیوونه آرزو داره که با تو باشه نه نه نه به همه بگو میخوای اون با تو باشه یه وقتی تو دورشو خط نکشی ازت جدا شه نمیتونه بدون تو تو نباشی پ کی باشه
حالا شبا همش فکر تو دستای سردم سهم تو حالا شبا همش به فکر تو قلبمو میدم بهت نصفشو شبا همش به فکر تو همه خاطره هات قصه شد
شبا همش به فکر تو منم عاشقم عین تو...
♫: حالا که – عرفان کالبد
قدم هام به مقصد نامعلومی ادامه داشت که با صدای زنگ گوشیم متوقف شدم ...