امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان ماکانی**گره**

#34
#prt29
آرش: یه هفته ست آرزو میکنم کاش اون روز اولی که دیدمت دلمو بهت نمیدادم و وابستگی ای بینمون نبود
چرخیدم سمتش و-مسخره بازی جدیدته؟! من که استاد نقشه کشیدنم رو بازی نده پسر!
آرش: این یه بازیه مسخرست که زندگی منه بازی ای که باید ببازم تا برنده بشم ، باید از هم دور باشیم تا بتونم بدست بیارمت...
-شورشو دراوردی فهمیدم خوب بلدی نقش بازی کنی بیا بریم فیلم ببینیم
آرش: ماهور کِی میاد؟
-به اون چیکار داری دو دیقه نیست گیر بده بشین فیلم ببینیم
نشست رو کاناپه ، ظرف تخمه رو بغل گرفتم و نشتم کنارش
نیم ساعت از فیلم گذشته بود و هیچی ازش متوجه نشده بودم انقدر که حرکتای آرش عجیب و غریب شده بود خیره شده بود بهم و با موهام بازی میکرد....
-میشه تمومش کنی داری رو اعصابم رژه میری
آرش:نمیتونم تمومش کنم این آخرین باره که اینجوری کنارهمیم!
تلویزون رو خاموش کردم و- یا میگی چته یا باهات قهر میکنم
آرش: "حلما" رو یادته؟!
-همون دخترعموی لوست؟!
آرش: اره مامان و بابامم میگن باید با حلما ازدواج کنم
-خب بگن تو که مجبور نیستی
آرش:اتفاقا مجبورم و تنها راهی که دارم همینه میدونی که بابام و عموم باهم شریکن یه قرارداد جدید با یه شرکت خارجی دارن که سود زیادی نصیبشون میشه ، یه مدته بابام و عموم بینشون اختلاف ایجاد شده و بابام احتمال اینو میده که عموم با گرفتن سودش بزنه زیر همه چیز و اینطوری بابام کلی ضرر میکنه و تا اخر عمرش باید زندان باشه...
-این هیچ ربطی به ازدواج تو نداره!
آرش:ازدواج من و حلما بابام رو از این مخمصه احتمالی نجات میده 
دلم نمیخواست حرفاشو باور کنم!
خیره شدم بهش و-ینی تو واسه اینکه بابات ضرر نکنه میخوای با حلما ازدواج کنی؟!
آرش:دقیقا همینه
ازش فاصله گرفتم ؛ انگار که من یه موجود اضافی توی زندگیش بودم...

#prt30
آرش: این مدت نمیتونم باهم باشیم ولی بعد از تموم شدن ماجرا همه چیز مثل قبل میشه
-توقع داری زندگی یه نفرو بهم بریزم تا اولویت دوم زندگیِ تو باشم؟!
آرش: زندگی کسیو بهم نمیزنی من مجبورم با حلما باشم و حلما هم حسی به من نداره
-از کجا میدونی حسی نداره؟! اگه عاشقت باشه؟! اگه عاشقش بشی؟! 
با گفتن این حرفا ناخواسته قطره اشکی از چشمم چکید...
آرش با دستاش صورتمو قاب گرفت ، قطره اشک رو از روی صورتم پاک کرد و-من وقتی تو رو دوست دارم وقتی میدونم تو منتظری من بگردم پیشت چجوری میتونم عاشق یکی دیگه بشم؟!
-چند وقت باید منتظرت بمونم؟
آرش: حداقل یکسال
- خودت طاقت میاری من اسمم تو شناسنامه یه نفر دیگه باشه و باهاش زندگی کنم بعد حداقل یکسال باهاش بهم بزنم و برگردم با تو باشم که ازم چنین چیزی میخوای؟!
آرش: اگه تو بهم قول بدی تا همیشه دوستم داشته باشی و به اون شخص هیچ احساسی نداشته باشی شاید ظاقت بیارم
-من از کجا مطمئن باشم دوستش نداری؟!چجوری با شاید و حداقل یکسال طاقت بیارم؟!
آرش: ریما گوش کن! من فقط تو رو دوست دارم قول میدم برگردم و زندگیمونو باهم بسازیم ، میدونم الان ناراحتی عصبانی ای ولی حرفامو یادت باشه من توی این دنیا فقط تو رو میخوام
-دنیا رو با همونی بخواه که باهاش خانوادت رو از بدبختی نجات میدی من نمیخوام تو زندگیت اولویت دوم باشم الانم ایجا نشین و منو نگاه کن پاشو برو دنبال زندگیت!
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان ماکانی**گره** - ᴀᴡᴀʏᴀᴜʀᴏʀᴀ - 07-08-2020، 12:37

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 8 مهمان