05-08-2020، 19:21
#prt28
یک هفته بعد...
ریما...
کلاسای دانشگاه تموم شده بود و نیم ساعتی می شد منتظر آرش بودم
برای سومین بار شمارشو گرفتم که بالاخره جواب داد
+جانم ریما؟
-سلام کجایی تو ؟دانشگاه نیومدی؟!
+نه یکم حالم خوب نبود نیومدم
-اتفاقی افتاده؟!
+یه ساعت دیگه میایم پیشت برات تعریف میکنم
-اوکی فعلا
غرق درس و جزوه هام بودم که با سایه ای که روی برگه ها افتاد با ترس سرمو برگردوندم و آرش رو دیدم!
-هین! تو کِی اومدی؟!
آرش:همین الان رسیدم
-در باز بود؟
آرش:خودت بهم کلید داده بودی ازش استفاده کردم
-اها راست میگی فراموش کرده بودم ؛ خب بگو ببینم چه خبر؟!
آرش: میشه موهاتو ببافم؟!
شونه و کش رو جلوی دستش گذاشتم و روبه روی آینه نشستم...
-نمیخوای حرف بزنی؟!
آرش:چی؟!
-حواست کجاست گفتی میای اینجا تعریف کنی چی شده
آرش:به نظرت من چقدر دوستت دارم...؟
-این چه سوالیه دوست داشتن که حد و مرز نداره
آرش:به نظرت اونقدر هست که به مامانم بگم بیایم خواستگاریت؟
-نمیدونم شاید...
آرش:اونقدر هست که یه هفته پیش به مامانم گفتم تو رو میخوام
منتظر ادامه حرفش بودم که موهای بافته ام رو با کلافگی باز کرد
آرش:نمیشه نمیتونم درست ببافم... اصلا تو موهات باز باشه قشنگ تری...
-بحثو عوض نکن مامانت چی گفت؟
آرش: کاش منم مثل بقیه پسرا بهت میگفتم ازت خسته شدم و میرفتم ولی این حرفارو بهت نمیگفتم
-آرش چرا اذیت میکنی بگو دیگه!
یک هفته بعد...
ریما...
کلاسای دانشگاه تموم شده بود و نیم ساعتی می شد منتظر آرش بودم
برای سومین بار شمارشو گرفتم که بالاخره جواب داد
+جانم ریما؟
-سلام کجایی تو ؟دانشگاه نیومدی؟!
+نه یکم حالم خوب نبود نیومدم
-اتفاقی افتاده؟!
+یه ساعت دیگه میایم پیشت برات تعریف میکنم
-اوکی فعلا
غرق درس و جزوه هام بودم که با سایه ای که روی برگه ها افتاد با ترس سرمو برگردوندم و آرش رو دیدم!
-هین! تو کِی اومدی؟!
آرش:همین الان رسیدم
-در باز بود؟
آرش:خودت بهم کلید داده بودی ازش استفاده کردم
-اها راست میگی فراموش کرده بودم ؛ خب بگو ببینم چه خبر؟!
آرش: میشه موهاتو ببافم؟!
شونه و کش رو جلوی دستش گذاشتم و روبه روی آینه نشستم...
-نمیخوای حرف بزنی؟!
آرش:چی؟!
-حواست کجاست گفتی میای اینجا تعریف کنی چی شده
آرش:به نظرت من چقدر دوستت دارم...؟
-این چه سوالیه دوست داشتن که حد و مرز نداره
آرش:به نظرت اونقدر هست که به مامانم بگم بیایم خواستگاریت؟
-نمیدونم شاید...
آرش:اونقدر هست که یه هفته پیش به مامانم گفتم تو رو میخوام
منتظر ادامه حرفش بودم که موهای بافته ام رو با کلافگی باز کرد
آرش:نمیشه نمیتونم درست ببافم... اصلا تو موهات باز باشه قشنگ تری...
-بحثو عوض نکن مامانت چی گفت؟
آرش: کاش منم مثل بقیه پسرا بهت میگفتم ازت خسته شدم و میرفتم ولی این حرفارو بهت نمیگفتم
-آرش چرا اذیت میکنی بگو دیگه!