04-08-2020، 12:16
#prt20
رهام روی مبل نشسته بود و محو تماشای فیلم بود اروم از ریما پرسیدم:فیلم چیه؟صحنه محنه که نداره؟
ریما:نه نداره مطمئن باش . اقای هادیان میتونم به اسم کوچیک صداتون کنم؟
رهام نگاهشو از تلویزون دوخت به ریما یه لبخند زد:اره هرطور دوست دارین صدا بزنین
من میگم این ریما پسر بازه خودش میگه نه!اخه دختر ابله تو یه ساعت نشده اینو دیدی حالا میخوای رهام صداش کنی من که هرروز میبینمش بعد یه هفته به اسم صداش زدم.....
به خودم اومدم دیدم به به ریما و رهام دارن این فیلمه رو انالیز میکنن منم که کلا درجریان فیلم نبودم سکوت کردم و به یه نقطه خیره شدم........
دست رهام جلو صورتم تکون میخورد:ماهور....الو؟.....خوبی!
-هان چی شده؟!
ریما و رهام زدن زیر خنده
چشم غره ای به ریما رفتم که ساکت شد رهامم خنده شو قورت داد
رهام:کجا بودی واسه خودت؟!
-هیچ جا داشتم فک میکردم
ریما دستشو مثل تفنگ کرد و به سمت سرمن گرفت و گفت:پوف! مغزت ترکیده!
و زد زیر خنده....
شونه هامو بالا انداختم و گفتم:اگه من ترکیدم تو خیلی وقته کلا از رده خارج شدی!
و یه پور خند زدم
ریما پوکر نگام میکرد
-بوی دماغ سوخته میادا!
رومو کردم به رهام و گفتم:اون پماد سوختگی جدیدا کجا بودن؟!
رهام خندید و گفت:نوچ نوچ نوچ جای داروهارو یادت رفته فک کنم تو اون قسمتا بود که ترکید
اینو که گفت ریما زد زیر خنده
منو ضایع میکنی! وقتی به دکتر گفتم اخراجت کنه بهم سلام میکنیم!
واسه اینکه قضیه رو تمومش کنم از جام بلند شدم و رفتم سمت اشپزخونه ظرف میوه رو برداشتم و اومدم بیرون.
رهام روی مبل نشسته بود و محو تماشای فیلم بود اروم از ریما پرسیدم:فیلم چیه؟صحنه محنه که نداره؟
ریما:نه نداره مطمئن باش . اقای هادیان میتونم به اسم کوچیک صداتون کنم؟
رهام نگاهشو از تلویزون دوخت به ریما یه لبخند زد:اره هرطور دوست دارین صدا بزنین
من میگم این ریما پسر بازه خودش میگه نه!اخه دختر ابله تو یه ساعت نشده اینو دیدی حالا میخوای رهام صداش کنی من که هرروز میبینمش بعد یه هفته به اسم صداش زدم.....
به خودم اومدم دیدم به به ریما و رهام دارن این فیلمه رو انالیز میکنن منم که کلا درجریان فیلم نبودم سکوت کردم و به یه نقطه خیره شدم........
دست رهام جلو صورتم تکون میخورد:ماهور....الو؟.....خوبی!
-هان چی شده؟!
ریما و رهام زدن زیر خنده
چشم غره ای به ریما رفتم که ساکت شد رهامم خنده شو قورت داد
رهام:کجا بودی واسه خودت؟!
-هیچ جا داشتم فک میکردم
ریما دستشو مثل تفنگ کرد و به سمت سرمن گرفت و گفت:پوف! مغزت ترکیده!
و زد زیر خنده....
شونه هامو بالا انداختم و گفتم:اگه من ترکیدم تو خیلی وقته کلا از رده خارج شدی!
و یه پور خند زدم
ریما پوکر نگام میکرد
-بوی دماغ سوخته میادا!
رومو کردم به رهام و گفتم:اون پماد سوختگی جدیدا کجا بودن؟!
رهام خندید و گفت:نوچ نوچ نوچ جای داروهارو یادت رفته فک کنم تو اون قسمتا بود که ترکید
اینو که گفت ریما زد زیر خنده
منو ضایع میکنی! وقتی به دکتر گفتم اخراجت کنه بهم سلام میکنیم!
واسه اینکه قضیه رو تمومش کنم از جام بلند شدم و رفتم سمت اشپزخونه ظرف میوه رو برداشتم و اومدم بیرون.