04-08-2020، 11:48
#prt19
در پارکینگو باز کردم و رفتیم داخل ماشینو پارک کردم و پیاده شدیم و سوار اسانسور شدیم ساعت تقریبا یک بود حتما ریما و ارش داشتن باهم فیلم میدیدن این کار همیشگیشونه درو باز کردم و رفتم تو رهام هم پشت سرم اومد داخل
-ریما! آرش!کجایین؟!
نگاهم خورد به ریما که روی مبل دراز کشیده بود به سمتش رفتم
-هی ریما پاشو!
خیلی بیخیال و ناراحت گفت:عه تو اومدی سلام
-سلام آرش کجاس؟
ریما:آرش رفت مامانش باهاش کار داشت چی شده امشب دیرتر اومدی؟
-یه مشکلی پیش اومد یه مهمونم باخودم اوردم!
ریما:نگو که پارمیداس!
-نه دیوانه جان
ریما وحشت زده از رو مبل بلند شد و اطراف خونه رو نگاه کرد و روی رهام ثابت موند یکم چپ چپ نگاهم کرد و گفت:این دیگه کیه؟!
-اول سلام میکنن.آقای هادیان همکار جدیدم!
ریما:اها پس ایشون جناب هادیان هستن
با گفتن این از رو مبل بلند شد و به سمت رهام رفت
ریما:سلام من ریمام از اشناییتون خوشبختم!
رهام:سلام منم رهامم همین طور
-من برم لباسامو عوض کنم برمیگردم
به سمت اتاقم راه افتادم که ریما هم پشت سرم اومد....وارد اتاق شدم و خواستم درو ببندم که ریما هم اومد تو.....
-میخوام لباس عوض کنم
ریما:میبینم که پازلت خوب جور شده دیگه به جایی رسیدی که بی اجازه من دوست پسرتو میاری خونه ماهور خانم خودتی؟!تویی که به من و ارش گیر میدادی؟هان!
-هیس اسکل جون این که دوست پسرم نیست بعدم وقت نشد ازت اجازه بگیرم بذار لباسمو عوض کنم بعد بهت میگم
اینو گفتم و از اتاق بیرونش کردم لباسامو عوض کردم و درو باز کردم که ریما اومد تو اتاق
ریما:خب داشتی میگفتی چی شده تو پسر باز شدی؟؟!
-بی شعور این بدبخت داداشش ماشینشو برده کرج پنچر کرده کلیداشم تو ماشین بوده میخواست تو پارک بخوابه بارون گرفت گفتم بیاد اینجا سرمانخوره اوکی؟!
ریما:خیلی منطقی نیست ولی قبول میکنم حالا کجا میخوابه؟
-رو مبل
ریما:مبل! گناه داره بذار رو تخت بخوابه
-رو تخت کی؟من یا تو؟!
ریما:خب من که خودم دوست پسر دارم توهم که بعید میدونم بذاری یه پسر کنارت بخوابه پس همون مبل بهتره
-افرین دیگه نبینم جلو این حرف چرت بزنی خب؟
ریما: اوکی
و باهم از اتاق بیرون رفتیم
در پارکینگو باز کردم و رفتیم داخل ماشینو پارک کردم و پیاده شدیم و سوار اسانسور شدیم ساعت تقریبا یک بود حتما ریما و ارش داشتن باهم فیلم میدیدن این کار همیشگیشونه درو باز کردم و رفتم تو رهام هم پشت سرم اومد داخل
-ریما! آرش!کجایین؟!
نگاهم خورد به ریما که روی مبل دراز کشیده بود به سمتش رفتم
-هی ریما پاشو!
خیلی بیخیال و ناراحت گفت:عه تو اومدی سلام
-سلام آرش کجاس؟
ریما:آرش رفت مامانش باهاش کار داشت چی شده امشب دیرتر اومدی؟
-یه مشکلی پیش اومد یه مهمونم باخودم اوردم!
ریما:نگو که پارمیداس!
-نه دیوانه جان
ریما وحشت زده از رو مبل بلند شد و اطراف خونه رو نگاه کرد و روی رهام ثابت موند یکم چپ چپ نگاهم کرد و گفت:این دیگه کیه؟!
-اول سلام میکنن.آقای هادیان همکار جدیدم!
ریما:اها پس ایشون جناب هادیان هستن
با گفتن این از رو مبل بلند شد و به سمت رهام رفت
ریما:سلام من ریمام از اشناییتون خوشبختم!
رهام:سلام منم رهامم همین طور
-من برم لباسامو عوض کنم برمیگردم
به سمت اتاقم راه افتادم که ریما هم پشت سرم اومد....وارد اتاق شدم و خواستم درو ببندم که ریما هم اومد تو.....
-میخوام لباس عوض کنم
ریما:میبینم که پازلت خوب جور شده دیگه به جایی رسیدی که بی اجازه من دوست پسرتو میاری خونه ماهور خانم خودتی؟!تویی که به من و ارش گیر میدادی؟هان!
-هیس اسکل جون این که دوست پسرم نیست بعدم وقت نشد ازت اجازه بگیرم بذار لباسمو عوض کنم بعد بهت میگم
اینو گفتم و از اتاق بیرونش کردم لباسامو عوض کردم و درو باز کردم که ریما اومد تو اتاق
ریما:خب داشتی میگفتی چی شده تو پسر باز شدی؟؟!
-بی شعور این بدبخت داداشش ماشینشو برده کرج پنچر کرده کلیداشم تو ماشین بوده میخواست تو پارک بخوابه بارون گرفت گفتم بیاد اینجا سرمانخوره اوکی؟!
ریما:خیلی منطقی نیست ولی قبول میکنم حالا کجا میخوابه؟
-رو مبل
ریما:مبل! گناه داره بذار رو تخت بخوابه
-رو تخت کی؟من یا تو؟!
ریما:خب من که خودم دوست پسر دارم توهم که بعید میدونم بذاری یه پسر کنارت بخوابه پس همون مبل بهتره
-افرین دیگه نبینم جلو این حرف چرت بزنی خب؟
ریما: اوکی
و باهم از اتاق بیرون رفتیم