02-08-2020، 17:03
#prt15
وسایلامو جمع کردم و میخواستم برم اما دلم میخواست بمونم ببینم این داداش رهام چه دسته گلی به اب داده واسه همینم لب پله کنار دارووخونه نشستم و با گوشیم ور میرفتم
رهام از داروخونه اومد بیرون
رهام:عه تو نرفتی؟!
-میرم حالا
رهام:خب برو دیگه
-امممم چیزه میرم خب
رهام:اها فهمیدم فضولیت گل کرده
-فضولی واسه چی؟!
رهام:خب لابد میخوای بدونی این دفعه با داداشم چه میکنم
-نه من به تو چیکار دارم
اره جون خودم دلم میخواد بدونم ولی نمیگم
رهام:باشه هرطور راحتی!
اینو گفت و کنارم نشست که گوشیش زنگ خورد......
-الو پرهام معلوم هس کجایی؟!...چی گفتی؟! ماشین نازنینم پنچر شده!حواست کجا بوده؟!حالا من چیکار کنم؟!....میفهمی داری چی میگی؟من برم خونه دایی چی بگم ؟!بگم با "لیدا" کار دارم!
اینو که گفت شاخ دراوردم یعنی چی ! یعنی لیدا کیه! دختر دایی شه یا دوس دخترش یا هردوش!
-پرهام باتوام ...من امشب باید کجا بخوابم؟..... "رادین" نه بابا اونا رفتن مسافرت ...تو پارک؟!.... من معتادم یا ولگردم که تو پارک بخوابم؟!.....الو پرهام.....الو؟
رهام گوشیو گرفت جلو صورتش و داد زد:لعنت بهت!
روشو کرد به من و گفت:دیدی؟!فضولیت خوابید؟! فهمیدی دیگه بدبخت شدم شب جا ندارم بخوابم معرکه تموم شد پاشو برو !
داشت سرمن داد میزد؟! میخواستم سرش داد بزنم و بهش بگم که من بچه نیستم که سرم داد میزنی ولی از ترس جرات نمیکردم فقط نگاهش میکردم
از رو پله بلند شد و رفت سمت خیابون ولی من هنوز کنار داروخونه نشسته بودم یه حسی میگفت باید به رهام کمک کنم هرچی باشه اونم بهم کمک کرده اما چجوری؟!
درست عین تو کارتونا یهو یه چراغ بالا کله م روشن شد و یه فکری به ذهنم رسید....... دوییدم سمت رهام........
-هی رهام وایستا!
وسایلامو جمع کردم و میخواستم برم اما دلم میخواست بمونم ببینم این داداش رهام چه دسته گلی به اب داده واسه همینم لب پله کنار دارووخونه نشستم و با گوشیم ور میرفتم
رهام از داروخونه اومد بیرون
رهام:عه تو نرفتی؟!
-میرم حالا
رهام:خب برو دیگه
-امممم چیزه میرم خب
رهام:اها فهمیدم فضولیت گل کرده
-فضولی واسه چی؟!
رهام:خب لابد میخوای بدونی این دفعه با داداشم چه میکنم
-نه من به تو چیکار دارم
اره جون خودم دلم میخواد بدونم ولی نمیگم
رهام:باشه هرطور راحتی!
اینو گفت و کنارم نشست که گوشیش زنگ خورد......
-الو پرهام معلوم هس کجایی؟!...چی گفتی؟! ماشین نازنینم پنچر شده!حواست کجا بوده؟!حالا من چیکار کنم؟!....میفهمی داری چی میگی؟من برم خونه دایی چی بگم ؟!بگم با "لیدا" کار دارم!
اینو که گفت شاخ دراوردم یعنی چی ! یعنی لیدا کیه! دختر دایی شه یا دوس دخترش یا هردوش!
-پرهام باتوام ...من امشب باید کجا بخوابم؟..... "رادین" نه بابا اونا رفتن مسافرت ...تو پارک؟!.... من معتادم یا ولگردم که تو پارک بخوابم؟!.....الو پرهام.....الو؟
رهام گوشیو گرفت جلو صورتش و داد زد:لعنت بهت!
روشو کرد به من و گفت:دیدی؟!فضولیت خوابید؟! فهمیدی دیگه بدبخت شدم شب جا ندارم بخوابم معرکه تموم شد پاشو برو !
داشت سرمن داد میزد؟! میخواستم سرش داد بزنم و بهش بگم که من بچه نیستم که سرم داد میزنی ولی از ترس جرات نمیکردم فقط نگاهش میکردم
از رو پله بلند شد و رفت سمت خیابون ولی من هنوز کنار داروخونه نشسته بودم یه حسی میگفت باید به رهام کمک کنم هرچی باشه اونم بهم کمک کرده اما چجوری؟!
درست عین تو کارتونا یهو یه چراغ بالا کله م روشن شد و یه فکری به ذهنم رسید....... دوییدم سمت رهام........
-هی رهام وایستا!