09-06-2020، 13:37
(آخرین ویرایش در این ارسال: 02-08-2020، 17:00، توسط ᴀᴡᴀʏᴀᴜʀᴏʀᴀ.)
![رمان ماکانی**گره**](http://dl.akskhor.ir/uploads1/unnamed_ed2fb.png)
عکس شخصیت رهام..ماهور..امیر و ریما
#prt11
-سلام بابا
+سلام رسیدی خونه؟!
-اره خونه م تا یک ساعت دیگه میام اونجا چیزی نمیخوای بیارم؟
+نه فقط به گلدونای مامانت آب بده خشک نشن
-چشم
![Smile Smile](http://www.flashkhor.com/forum/images/smilies/smile.gif)
آبپاش رو آب کردم و یکی یکی به گلدونا آب دادم و سعی کردم مثل مامان برای هر کدومشون شعر بخونم
لباسامو پوشیدم و منتظر موندم تا مهران بیاد دنبالم...
از پشت حلقه های اشکم مامان رو میدیدم که کلی دستگاه و وسیله بهش وصل بود و سرش باندپیچی شده بود...
دو شب بعدی رو بیمارستان موندم و امروز پرواز داشتم برگردم تهران
حالِ مامان بهتر بود و از icu آورده بودنش تو بخش بیشتر خواب بود ولی گاهی چشماشو باز میکرد ولی به خاطر داروها گیج بود
چشماش بسته بود ، دستاشو گرفتم تو دستم و آروم باهاش حرف میزدم : می دونم که چند روز دیگه حالت کاملا خوب میشه می دونی مامان این سه روز که کنارت بودم تازه فهمیدم چقدر دوستت دارم ببخشید اگه خیلی وقتا دختر خوبی نبودم و اذیتت کردم الانم باید برم بهت زنگ می زنم خداحافظت
![Smile Smile](http://www.flashkhor.com/forum/images/smilies/smile.gif)
بوسه ای روی دستش نشوندم و از اتاق بیرون اومدم اشکامو پاک کردم با خاله شیدا خداحافظی کردم و محوطه بیمارستانو ترک کردم..