امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان ماکانی**گره**

#10
#prt9 
ساعت6ونیم صبح بود و باید ریما رو بیدار میکردم بره دانشگاه با کلی زور و زحمت بیدارش کردم وکلی هم بهش غر زدم که چرا نیومده دنبالم
ریما:عه تو پیاده اومدی دیدی زورت به من نمیرسه!
- بعدا سرت تلافی میکنم حالا پاشو هم باید بری دانشگاه هم باید واسم بلیت شیراز جور کنی خیلی زود میخوام برم
ریما:چرا چیزی شده؟!
-مامانم تصادف کرده
ریما:ای وای چرا از اول نمیگی باشه برات بلیت جور میکنم 
حاضر شد و رفت و من موندم تو خونه تنها یه موزیک آروم پلی کردم و خوابیدم
با صدای زنگ گوشیم از خواب پریدم....
-الو ریما؟!
-سلام خوبی؟واست بلیت پیدا کردم یه ساعت دیگه پرواز داری
-عه مرسی من برم حاضرشم خدافظ
-اوکی بای
زنگ زدم به بابام و خبر اومدنمو دادم بعدم زنگ زدم به کاشفی  قضیه رو گفتم گفت فقط سه روز میشه مرخصی بگیری از اون به بعد اگه نرم اخراجم میکنه چقدر بی شعوره حال مامانم بده میگه نیای اخراجی چلغوز بی خاصیت!
پاسخ
 سپاس شده توسط aylin:) ، Emmɑ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان ماکانی**گره** - ᴀᴡᴀʏᴀᴜʀᴏʀᴀ - 08-06-2020، 17:16

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 6 مهمان