#LamsCheshmanYar
#part-10
منو آرتین پوکیدیم...
ماهان و رامتینم میدوییدن دنبال آرمان...آرمان و که گرفتن رفتن سمت استخر که آرتین با بهت برگشت سمتم :
-نننههههه!!!!!!!!!!!!!!!!
-آآآآآرررررررههههههه!!!!!!
-یا خدا....
-تو فک کن من چطور با رامتین و آرمان سر میکنم...بخصوص الان که...
-ماهانم هست...
-دقیقااااا......
باخنده رفتیم سمت استخر تا خواستن آرمان و بندازن تو استخر پر از آب صدای جیغ دخترا اومد...
هممون دوییدیم سمت آلاچیقا که دیدیم دنیا و رها نشستن بالا سر محیایی که خون کل صورتشو گرفته بود....ماهان سریع رفت سمتشو بغلش کرد..دویدم سمتش.. از بغل ماهان گرفتمش و سرشو تو بغلم تنظیم کردم....رها رو فرستادم کیف پزشکیمو بیاره... رها سریع کیفو اورد ... نگاهی به پسرا کردم...رامتین و آرمان رفتن اونطرف ولی آرتین موند...بیخیال آرتین شدم و شالو از سرش کشیدم که موهای خوش حالت و قهوه ایش ریخت رو دستم... انصافا موهاش خوشکل بود...
به خودم تشر زدم : رادوین دختره مردم داره ازش خون میره تو میگی موهاش چه خوشکله...؟؟؟؟
آرتین کلافه محیا رو نگاه میکرد و هرزگاهی دست تو موهای حالت دارش میکشید...ماهانم که عصبی نشسته بود ودستشو گرفته بود...دخترا هم که طبق معمول گریه...بعد از شستشوی زخمش یه گاز استریل برداشتم و با باند دور سرش بستم...
بیهوش شده بود...چون ضربه سمت گیجگاهش بود.... ماهان بلندش کرد که کلیپسش باز شد و موهاش که تا کمرش بود ریختن دورش...عصبی بودم که آرتین بی قید و بند موهای محیا رو نگاه میکنه....چیزی نگفتم فقط عصبی به خودم تشر زدم : چت شده تو پسر؟؟؟؟؟؟
ادامه دارد...
#part-10
منو آرتین پوکیدیم...
ماهان و رامتینم میدوییدن دنبال آرمان...آرمان و که گرفتن رفتن سمت استخر که آرتین با بهت برگشت سمتم :
-نننههههه!!!!!!!!!!!!!!!!
-آآآآآرررررررههههههه!!!!!!
-یا خدا....
-تو فک کن من چطور با رامتین و آرمان سر میکنم...بخصوص الان که...
-ماهانم هست...
-دقیقااااا......
باخنده رفتیم سمت استخر تا خواستن آرمان و بندازن تو استخر پر از آب صدای جیغ دخترا اومد...
هممون دوییدیم سمت آلاچیقا که دیدیم دنیا و رها نشستن بالا سر محیایی که خون کل صورتشو گرفته بود....ماهان سریع رفت سمتشو بغلش کرد..دویدم سمتش.. از بغل ماهان گرفتمش و سرشو تو بغلم تنظیم کردم....رها رو فرستادم کیف پزشکیمو بیاره... رها سریع کیفو اورد ... نگاهی به پسرا کردم...رامتین و آرمان رفتن اونطرف ولی آرتین موند...بیخیال آرتین شدم و شالو از سرش کشیدم که موهای خوش حالت و قهوه ایش ریخت رو دستم... انصافا موهاش خوشکل بود...
به خودم تشر زدم : رادوین دختره مردم داره ازش خون میره تو میگی موهاش چه خوشکله...؟؟؟؟
آرتین کلافه محیا رو نگاه میکرد و هرزگاهی دست تو موهای حالت دارش میکشید...ماهانم که عصبی نشسته بود ودستشو گرفته بود...دخترا هم که طبق معمول گریه...بعد از شستشوی زخمش یه گاز استریل برداشتم و با باند دور سرش بستم...
بیهوش شده بود...چون ضربه سمت گیجگاهش بود.... ماهان بلندش کرد که کلیپسش باز شد و موهاش که تا کمرش بود ریختن دورش...عصبی بودم که آرتین بی قید و بند موهای محیا رو نگاه میکنه....چیزی نگفتم فقط عصبی به خودم تشر زدم : چت شده تو پسر؟؟؟؟؟؟
ادامه دارد...