امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان انتقـــام دلبـاخـتـهـــ ( خیلی قشنگــهــ)

#12
Rainbow 
رمان انتقام دلباخته

#پارت11

دلناز

زمان حال :
لباس پوشیدم و از حموم بیرون آمدم، داخل اتاق شدم، صدف روی تخت نشسته بود.
صدف : عافیت باشه
-ممنون سلامت باشی
روی تخت نشستم و با حوله داشتم موهام رو خشک می کردم که یهو در اتاق باز شد
و مانی وارد اتاق شد
-ای بابا چرا در نمیزنی؟؟!
مانی : این مدلی دوست دارم
براش چشم درشت کردم
مانی : تو چرا هنوز آماده نشدی؟!
-آماده بشم برای چی؟!
مانی : صدف زنگ زد و گفت بیام دنبالت

به صدف نگاه کردم
صدف : دیدم حالت بده گفتم بری بیرون یه هوایی به سرت بخوره حالت جا بیاد
مانی : تا من میرم پیش سام، آماده شو دلناز
سر تکون دادم. مانی رفت بیرون و در رو بست. با اخم به صدف نگاه کردم
-نگو که همه چیز رو بهش گفتی!!؟
صدف : نه فقط بهش گفتم تو خواب بد دیدی و حالت بده
نفسی کشیدم، از روی تخت بلند شدم. در کمد رو باز کردم.
-بگو می خوام با سام تنها باشم چرا من رو بهونه می کنی
صدف : نه بخدا من فقط نگران تو بودم
خندیدم
صدف : کوفت بی حیا
-نمیشد تو و سام برید بیرون من بخوابم؟!
صدف : ای بابا حالا بیا و خوبی کن.
-بله بله
صدف : اصلا من میرم خونه تا خیال تو راحت بشه
با نیش باز بهش نگاه کردم
-با سام یا بی سام
بالشت رو سمتم پرت کرد جا خالی دادم و بالشت خورد توی دیوار

صدف : خیلیی پرویی
از ترس کتک خوردن خنده ام رو خوردم. چند ماهی بود که صدف و سام با هم نامزد کرده بودند. آخرش اون کل کل ها و دعوا هاشون به عشق ختم شد. کی فکرش رو
می کرد این موش و گربه، لیلی و مجنون بشن!!!

یه مانتو مشکی که خطوط سفید رنگ داشت با یه شلوار سفید از داخل کمد برداشتم و پوشیدم.
-خوب شدم؟!
صدف از سر تا پام رو نگاه کرد
صدف : عالی شدی
-تا من موهام رو میبندم تو ساعت بند مشکی ام رو از داخل کشو بیرون بیار
صدف : اوکی

موهام رو شونه زدم و بالا بستم. ساعتم رو دستم کردم. شال زردم رو، روی سرم انداختم، کیف زرد رنگم رو برداشتم.
-خوب من برم دیگه
صدف : آرایش نمی کنی؟!
رژ لبم رو برداشتم روی لبم کشیدم
صدف : همین!!
-امروز حس آرایش ندارم
صدف : هنوز نمی خواهی جریان رو بهم بگی؟!
آهی کشیدم

-اول بذار با خودم کنار بیام بعد برات تعریف می کنم
دست روی شونه ام گذاشت
صدف : اینقدر غصه نخور، دیگه هم فکر های احمقانه نکن
بهش لبخند زدم
-باشه عزیزم
من رو در آغوش کشید. گونه ام بوسید ازش جدا شدم.
-خوب من برم تا مانی قاط نزده
صدف : باشه برو
بهش لبخند زدم و از اتاق بیرون رفتم. در اتاق سام ایستادم و در زدم و در رو بازکردم.

مانی : چه عجب آماده شدی!
لبخند زدم. سام سمتم آمد
سام : بهتری؟
-اره خوبم نگرانم نباش
گونه ام رو بوسید.
سام : می دونی که عاشقتم خواهری!
-من عاشقتم داداشی
مانی دستم رو گرفت و کشید

مانی : فیلم هندی بسه بیا بریم
-باشه ولم کن خودم میام
دستم رو رها کرد
سام : مراقب دلناز باش
مانی : تو هم مراقب صدف باش
از خونه بیرون رفتیم. سوار ماشین شدیم

-حالا قرار کجا بریم؟!
مانی : از اونجای که من گرسنه هستم میریم یه چیزی بخوریم
-منم گرسنه هستم
مانی : پس پیش به سوی شکم
لبخند زدم.
-فقط بریم یه جای خوب
مانی : نگران نباش میبرمت یه جای عالی، یه غذایی مشتی بزنی به بدن
سر تکون دادم.

مانی : دلناز
-جانم
مانی : آهنگ بذارم؟
-اگه فارسی میخونه اره
مانی : اوکی

کنترل کوچولوی ضبط رو برداشت، دکمه ی روشنی رو زد، چند تا آهنگ رفت جلو
مانی : این فارسی
-اوکی
آهنگ توی فضای ماشین پخش شد.

(شدی عشق منو، جون منو، این همه عاشق شدنو / قلب منو، عمر منو، حرف هایی که میزنمو / امشب قطعا قلبم برای تو میزد/ خیلی دوست دارم تنهات نمیزارم / با من
باش عشق من، قلبمو باور کن / من تو رو می فهمم، تو اینو باور کن / شدی عشق منو، جون منو، این همه عاشق شدنو / قلب منو، عمر منو، حرف هایی که میزنمو / نرو
بی قرار دلم، آروم نداره دلم تو رو میخوام / قد دنیا، تو عزیزه دلم / نرو بی قرار دلم، آروم نداره دلم/ تو رو میخوام، قد دنیا، تو عزیزه دلم / شدی عشق منو، جون منو،
این همه عاشق شدنو / قلب منو، عمر منو، حرف هایی که میزنمو / این همه عاشق شدنو / نرو بی قرار دلم، آروم نداره دلم/ تو رو میخوام، قد دنیا، تو عزیزه دلم / شدی
عشق منو، جون منو، این همه عاشق شدنو / قلب منو، عمر منو، حرف هایی که میزنمو / امشب قطعا قلبم برای تو میزد / خیلی دوست دارم تنهات نمیزارم / با من
باش عشق من، قلبمو باور کن / من تو رو می فهمم، تو اینو باور کن / امشب قطعا قلبم برای تو میزد / خیلی دوست دارم تنهات نمیزارم / با من باش عشق من، قلبمو
باور کن / من تو رو می فهمم، تو اینو باور کن / شدی عشق منو ) پویا : عشق((

ضبط رو خاموش کردم.
مانی : چی شد
-حس اهنگ ندارم.
مانی : اوکی


عشق، عشق اصلا وجود نداره، فقط تنهایی داره، هر کسی عاشق بشه بدبخت میشه، من عاشق شدم قلب و حس طرفم رو باور کردم، اما چی شده؟ الان تنها و دل
شکسته شدم، عشق مثل جنگه، اونی که بیشتر عاشقه باخته.!

مانی : این اهنگ من و سوده ست.
-پس تو هم دلباخته شدی و رفت
سرش رو به چپ و راست تکون داد
مانی : یه جورایی اره
لبخند زدم
-امیدوارم طعم عشق برایت شیرین باشه
مانی : برای تو هم

خبر نداری پسر خاله طعم عشق برای من تلخ تر از زهر بود. کاش میشد دیگه بهش فکر نکرد! کاش فراموش میشد. کاش اونم قلبش می شکست..
پاسخ
 سپاس شده توسط sina34916


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان انتقـــام دلبـاخـتـهـــ ( خیلی قشنگــهــ) - Ɗєя_Mσηɗ - 03-05-2020، 5:13

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
  یـه داســتان واقعـی از یه دختر مجرد از زبان خودش ....... خیلی غمگینه
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان