امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان اِشتِبآهِ بُزُرگ‌>> вιg мιѕтαкє Novel

#15
خاب بچه ها هر کی پیشنهادی داره
لطفا تو پ.خ بگه
ممنونم.

پارت 8

پرستارا اومدن و شروع کردن به مایعنه کردنم
مثل اینکه یه سکته خیلی خفیف داشتم که از بیخ گوشم گشت
قرار شد تا 3 روز تو بیمارستان بمونم
....................


از سر صبح اومد بازدیدم
یه دست گل دستش بود
اومد کنار تختم یه صندلی گذاشت
همین که نشست یه دست تو مو هاش انداخت و با استرسی که تو صورتش موج
ازم پرسید: بهتری ؟!
منم با یه صدای اروم گفتم :هی بدک نیستمم.
رضا اول یه نفس عمیق کشید و گفت:نمیدنی چقدر نگرانت شده بودم
وااااااااااااا این چرا چرتو پرت میگه
من خیلی گشنم بود
شکمم در حالی که قارو قور میکرد به رضا گفتم:اقا رضا میشه...؟
سریع حرفمو برید و گفت : رضا رضای خالی
منم گفتم : باشه....بریم ناهار بخوریم ؟! من خیلییییییییییی گشنمه
امممممممممم فکر نکنم دکتر اجازه بده یه دقیقه وایسا
الان میام
و بلند شد رفت اتاق دکتر
و بعد 5 دقیقه اومد
گفت: اجازه نداد........ولی گفت غذای بیمارستانو میتونی بخوری
منم به ناچار قبول کردم
اَیییییییییییی چقدر بد ریخته
رضا غذا رو رو به من کرد و گفت : تادآآآآآآآآآآآ.... بفرمایید
بیچاره اسکولیه برای خودش باید تیمارستان خوابوندتش
حالا غذا چی بود عدسییی
من گفتم:از عدسی متنفرام
رضا پوفی کشید و گفت:آآآآآ دهنتو وا کن ...هواپیما دارع میاد آآآآآآآآآآآآآ
من هنگیده بودم13
به ناچار دهنمو اروم باز کردم
و غذا رو انداخت دهنم اَیییییییییییییییی خدا نگم چیکارت نکنه رضا
...............................
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
نآشناس
پاسخ
 سپاس شده توسط ρσєѕɪ ، BIG-DARK ، لــــــــــⓘلی ، Sirvan10_a ، _leιтo_ ، _Strawberry_


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان اِشتِبآهِ بُزُرگ‌>> вιg мιѕтαкє Novel - *Aɴѕel* - 26-04-2020، 15:30

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان