پارت 7
توی باغ بودم باغی پر از گلای زرد
یه لباس سفید بلند تنم بود
بابا مو دیدم رفتم سمتش
خیلیییی خوشحال بودم که میدمش
همین که دیدمش پریدم بغلش خیلیی جون تر شده بود
اونم مثل من لباسش سفید بود
ررفتیم زیر یه درخت نشستیم
بابام نشست زیر درخت منم روی پاهاش سرمو گذاشم
نسیم خنکی میومد
درخته خیلی خوش قامتو زیبا بود
صدای بلبل کله باغو پر کرده بود
بابا اروم شروع کرد به نوازش کردن موهام
من فقط بابامو میدیدم
با صدای ارومی بهم گفت رویا دخترم اینجا جای تو نیس تو هنوز خیلییی جونی
با گفتن این حرف کل اون باغ نا پدید شد
اخه چراااااااااااا چرااااااااااااااااا
.......
چشامو کم کم باز کردم
رضا جلوم بود
خیلیییی نگران بود
همین که دید چشامو باز کردمم پرستارا رو صدا زد
......
توی باغ بودم باغی پر از گلای زرد
یه لباس سفید بلند تنم بود
بابا مو دیدم رفتم سمتش
خیلیییی خوشحال بودم که میدمش
همین که دیدمش پریدم بغلش خیلیی جون تر شده بود
اونم مثل من لباسش سفید بود
ررفتیم زیر یه درخت نشستیم
بابام نشست زیر درخت منم روی پاهاش سرمو گذاشم
نسیم خنکی میومد
درخته خیلی خوش قامتو زیبا بود
صدای بلبل کله باغو پر کرده بود
بابا اروم شروع کرد به نوازش کردن موهام
من فقط بابامو میدیدم
با صدای ارومی بهم گفت رویا دخترم اینجا جای تو نیس تو هنوز خیلییی جونی
با گفتن این حرف کل اون باغ نا پدید شد
اخه چراااااااااااا چرااااااااااااااااا
.......
چشامو کم کم باز کردم
رضا جلوم بود
خیلیییی نگران بود
همین که دید چشامو باز کردمم پرستارا رو صدا زد
......