اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان بسیا زیبای بی خانمان(اثری از هکتور مالو)

#1
سلام بر کاربران گرامی



امیدوارم که از خواندن این رمان زیبا لذت ببرید Heart



بی خانمان داستان زندگی پسری به نام رمی است که موقع تولد ربوده میشود.بعد از اتفاقاتی گوناگون آقای باربرین و همسرش او را به فرزندی قبول میکنند.اما به دلیل تنگدستی،رمی را به یک نوازنده ی دوره گرد میفروشندو...







من بچه ای سرراهی بودم.ولی تا هشت سالگی خیال میکردم مثل بچه های دیگر مادر دارم.هر وقت گریه میکردم،خانمی محکم مرا در آغوش میگرفت و آنقدر نوازشم میکرد تا ساکت شوم.هیچوقت بدون بوسه ی او به رختخواب نمیرفتم.زمستان ها وقتی برف و کولاک به پنجره میکوبید،برایم آواز میخواند و پاهایم را با دست هایش گرم میکرد.هنوز آواز هایش را به یاد دارم.موقع چراندن گاومان اگر هوا توفانی میشد،در یک چشم بهم زدن خودش را به من میرساند و سر و دوشم را با دامن پشمی اش میپوشاند تا خیس نشوم.

هر وقت با یکی از بچه های ده دعوایم میشد،ازم میخواست ماجرا را برایش تعریف کنم.اگر مقصر بودم،با مهربانی قانعم میکرد و اگر حق با من بود،همراهی ام میکرد.به خاطر همه یاینها و خیلی چیز های دیگر،به خاطر طرز حرف زدن،نگاهش و سرزنش های لطیفش،باورم شده بود که مادر من است.

اسم ده ما یا بهتر است بگویم جایی که در آن بزرگ شدم،((شاوانن))بود.راستش وضع زادگاهم،دست کمی از پدر و مادرم نداشت.هر دو نامعلوم بودند.شاوانن از محروم ترین جاهای فرانسه بود.فقط قسمت کمی از زمین هایش بدرد کشاورزی میخورد و بقیه اش بایر و پوشیده از خس و خاشاک بود.

خانه کوچک ما کنار یک جوی آب بود و من تا هشت سالگی مردی در خانمان ندیده بودم.البته نامادری ام بیوه نبود.شوهرش در پاریس سنگ تراشی میکرد و از وقتی یادم می آمد،به روستا برنگشته بود.گاهی دهاتی هایی که مثل او در شهر سنگ تراشی میکردند،خبر هایی از او می آوردند.

_مادر باربرین جای شوهرتون خیلی خوبه.گفت این پول رو بدم به شما و بگم هنوز مشغوله.میشه بیزحمت بشماریدش؟

فقط همین اما مادر باربرین دلش خوش بود که شوهرش سالم بود و هنوز کار میکرد.
پاسخ
 سپاس شده توسط یلدا 86
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
رمان بسیا زیبای بی خانمان(اثری از هکتور مالو) - ᴀᴡᴀʏᴀᴜʀᴏʀᴀ - 17-04-2020، 13:36

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان