سهیل با ابروهای بالارفته بهم نگاه کرد.اینبار نه خجالت کشیدم و نه شرمی تو چهرم پیدا بود.میدونستم که سهیل فهمیده چقدر تغییرم داده...چقدر جسورترم کرده...محکمتر و مصممترم کرده...و البته پر رو ترم!
--آرزوی من...
لبخند زدم:دوست دارم.
کم کم از بهت اومد بیرون:من...من خیلی زودتر از این...ینی...انتظار نداشتم که...
-دوست دارم.
لبخند زد:منم دوست دارم...خیلی زیاد...
دستشو جلو اورد و دستمو گرفت و خیره شد تو چشام:من دوست دارم و دوست دارم و دوست دارم.
ذوق کردم.عشق کردم.برام مهم نبود اگه همه مردم این کافیشاپ داشتن نگامون میکردن یا نه...برام مهم نبود اگه پشت شیشه های همین کافیشاپ نگاه خیره سعید روم بود...یا اگه آذر همین الان سر میرسید و چقدر باهام دعوا میکرد...یا اگه هر اتفاق دیگه ای میخواست شیرینی این لحظه رو زهر کنه...مهم من بودم و اونی که عاشق منه و منی که عاشقشم...که به عشقش هر روز بیشتر مطمئن میشم و توهوایی که اون نفس میکشه نفس میکشم...خدایا میدونم یه کار خوبی کردم که سهیلم جواب اون کار خوبه...میدونم...این که اون کار چی بوده رو نه ولی اینکه تو دوسش داشتی رو میدونم.
--آرزو؟
-جانم؟
--میدونی چشمات...مثل دوتا ماه میمونن که ماه جلو هرکومشون باید زانو بزنه؟میدونی من عاشق این چشمام؟میدونی عزیزترینم؟قشنگترین آرزوی من؟میدونی چقدر بی اندازه میخوامت؟میدونی اینارو؟
-میدونم سهیلم...میدونم.
--میدونی اگه کسی بخواد بهت چپ نگاه کنه خودم بیچارش میکنم؟خودم چشماشو درمیارم میزارم کف دستاش تا بفهمه باید با آرزوی من مثل برگ گل رفتار کنه؟
-خشن شدی سهیل جانم.
--برای تو هرجوری میشم که باید باشم...هرچی تو بخوای.
-منم همینطور سهیل جانم...منم همینطور.
@@@@@@@@
صدای ظبط ماشینو داده بودیم بالا و باهم میخوندیم.
عاشقت شدم عمیقه حس بینمون
حسرتش میمونه روی قلب خیلیا
دست من که نیست تموم زندگیم تویی
حس بینمونو دست کم نگیریا...
دستمو تو دستش فشار داد:دست کم نگیریا...
خندیدم و جیغ کشیدم:خیلی خوش میگذرههههه...
بودن کنار تو شده،تنها آرزوی من فقط
این محاله که یه روزی قلبمو بگیرمو
ببینی خسته ام ازت
هیشکی غیر تو نمیتونه
قلبمو بگیره از خودم
دیدمت یه لحظه قلبم از تو سینه پر گرفت و
تا همیشه عاشقت شدم
تا همیشه عاشقت شدم
تو حال و هوای اهنگ غرق بودیم که صدای زنگ گوشیم منو بخودم آورد.
--آرزوی من...
لبخند زدم:دوست دارم.
کم کم از بهت اومد بیرون:من...من خیلی زودتر از این...ینی...انتظار نداشتم که...
-دوست دارم.
لبخند زد:منم دوست دارم...خیلی زیاد...
دستشو جلو اورد و دستمو گرفت و خیره شد تو چشام:من دوست دارم و دوست دارم و دوست دارم.
ذوق کردم.عشق کردم.برام مهم نبود اگه همه مردم این کافیشاپ داشتن نگامون میکردن یا نه...برام مهم نبود اگه پشت شیشه های همین کافیشاپ نگاه خیره سعید روم بود...یا اگه آذر همین الان سر میرسید و چقدر باهام دعوا میکرد...یا اگه هر اتفاق دیگه ای میخواست شیرینی این لحظه رو زهر کنه...مهم من بودم و اونی که عاشق منه و منی که عاشقشم...که به عشقش هر روز بیشتر مطمئن میشم و توهوایی که اون نفس میکشه نفس میکشم...خدایا میدونم یه کار خوبی کردم که سهیلم جواب اون کار خوبه...میدونم...این که اون کار چی بوده رو نه ولی اینکه تو دوسش داشتی رو میدونم.
--آرزو؟
-جانم؟
--میدونی چشمات...مثل دوتا ماه میمونن که ماه جلو هرکومشون باید زانو بزنه؟میدونی من عاشق این چشمام؟میدونی عزیزترینم؟قشنگترین آرزوی من؟میدونی چقدر بی اندازه میخوامت؟میدونی اینارو؟
-میدونم سهیلم...میدونم.
--میدونی اگه کسی بخواد بهت چپ نگاه کنه خودم بیچارش میکنم؟خودم چشماشو درمیارم میزارم کف دستاش تا بفهمه باید با آرزوی من مثل برگ گل رفتار کنه؟
-خشن شدی سهیل جانم.
--برای تو هرجوری میشم که باید باشم...هرچی تو بخوای.
-منم همینطور سهیل جانم...منم همینطور.
@@@@@@@@
صدای ظبط ماشینو داده بودیم بالا و باهم میخوندیم.
عاشقت شدم عمیقه حس بینمون
حسرتش میمونه روی قلب خیلیا
دست من که نیست تموم زندگیم تویی
حس بینمونو دست کم نگیریا...
دستمو تو دستش فشار داد:دست کم نگیریا...
خندیدم و جیغ کشیدم:خیلی خوش میگذرههههه...
بودن کنار تو شده،تنها آرزوی من فقط
این محاله که یه روزی قلبمو بگیرمو
ببینی خسته ام ازت
هیشکی غیر تو نمیتونه
قلبمو بگیره از خودم
دیدمت یه لحظه قلبم از تو سینه پر گرفت و
تا همیشه عاشقت شدم
تا همیشه عاشقت شدم
تو حال و هوای اهنگ غرق بودیم که صدای زنگ گوشیم منو بخودم آورد.