امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 4.25
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان تک آی|ز.م

#5
بخاطر اینه جلو در مدرسه منتظر میمونم یا بخاطر اینکه از آذر گله کردم؟سرشو پایین انداخته بود و حرفی نمیزد.آذر معلوم بود که متوجه ناراحتی شوهرش شده ولی به روی خودش نمی آورد.سعی کردم زیاد خودمو درگیر رفتارشون نکنم برای همین سرمو انداختم پایین تا آخر ناهار حرفی نزدم.
***************
بعد ناهار ظرفارو بردم اشپزخونه.
آذر:این پسره کی بود؟
شالمو روی سرم جابجا کردم.چقدر سخت بود تو خونه خودت راحت نباشی...خونه خودت...من که خونه ای ندارم...
-نگفتی؟
با گوشه شالم بازی کردم:کودوم پسره؟
-همونکه دم در مدرسه تون بود.
آهان...واقعا فراموشش کرده بودم:نمیشناختمش...با مدیر کار داشت.
-مگه مدیرتون نبود؟
یه دفعه عصبی شدم:نه دیگه شما خیلی زود میرسین،مدیرمون تا شما بیای رفته.
آذر به سمتم برگشت.دستاش از حرکت ایستاده بود.ظرف کفی از تو دستش سر خورد توی سینک.دوتا دستشو تکیه داد به لبه سینک سرشو پایین انداخت:چند بار میخوای به روم بیاری اینو؟چند بار؟
تعجب کردم.چش شد یهو؟حرف بدی نزدم که.ولی کوتاه نیومدم:حقیقتو گفتم.
آذر به سمتم چرخید.نگاهشو وصل چشمام کرد.از دستاش کف می ریخت کف سرامیکی اشپزخونه ولی اصلا توجهی به اطراف نداشت.فقط بهم خیره شده بود.چش بود؟نکنه میخواست با رفتاراش کاری کنه که من احساس پشیمونی کنم از حرفام.حرف بدی نزده بودم که بخوام پشیمون باشم یا عذر بخوام ولی نگاه خیرش اذیتم میکرد.جوش اوردم:چیه؟چرا اینجوری نگام میکنی؟
آذر:چی کم گذاشتم برات تو این هفت سال؟
تعجب کردم.چی میگفت؟میخواست سرم منت بزاره؟سعی کردم موضعمو حفظ کنم:چه ربطی داشت؟
آذر:جواب منو بده..چی برات کم گذاشتم از وقتی مامان و بابا رفتن؟چی برات کم بوده تو این زندگی؟لباس خوب نپوشیدی؟کیف خوب نداشتی؟مدرسه خوب نرفتی؟خوب نخوریدی؟خوب نخوابیدی؟خوب نگشتی؟آزادی نداشتی؟چی نداشتی؟دقیقا چی کم داشتی؟
بغض کردم...آره...خواهرم...آذرم...تنها کسی که مونده بود تو این دنیا برام داشت بی رحمانه سرم منت میذاشت.خیسی گونم باعث شد چشمامو درشت کنم تا نذارم اشکام بیان پایین.چرا جلوش کم بیارم؟اون به وظیفش انجام داده...اون باید منو نگه میداشت.
گونمو پاک کردم:نکنه میخواستی بزاریم پرورشگاه؟
آذر عصبی شد دستکششو از دستش کشید بیرون و کوبید تو سینک:حرف دهنتو بفهم آرزو...من اگه میخواستم این کارو کنم قبلش اسم ادمیزادو از رو خودم خط میزدم...حتی حیوونم از خانوادش نمیگذره پس از حیوونم کمتر بودم...بهت میگم تو این زندگی برات چی کم بوده که بخاطر دوبار علاف شدن جلو در مدرسه تون،اونم مدرستون نه جای دیگه،نه یه جای پرت،نه وسط بیابون،نه وسط جنگل،داری تیکه بارونم میکنی؟جلو شوهرم میکوبیش تو سرم؟هی چپ و راست به روم میاری؟بخدا منم هزار برابر بیشتر از بدبختی دارم،رفتن مامان بابا کمر منم شکست...منم داغون شدم...خورد شدم...کم اذیت نشدم موقعی که داشتم یاسمنو تو شکمم این ور و اون ور میکشیدم واسه سالگرد مامان و بابا خرما پخش کردم...حلوا پخش کردم...منم بی کس بودم...منم مادر نداشتم که موقعی که دارم از درد زایمان جون میدم بیاد دستمو بگیره بهم دلداری بده،مادر نداشتم ک هموقع به دنیا اومدن بچم کنارم باشه و هوامو داشته باشه...مادر نداشتم که بهم یاد بده چطور بچمو بزرگ کنم،چطور ترو خشکش کنم،منم بی مادری کشیدم آرزو...منم مثل تو کشیدم...بفهم خواهر من،بفهم عزیز من...
صورتش خیس از اشک شده بود و منم دست کمی از اون نداشتم...
لب زدم:آبجی...
با پشت دستاش سعی کرد اشکاشو پاک کنه،که البته چندان موفقم نبود:جانم.
-ببخشید...
میون گریه خندید:این حرفو نزن خواهر کوچیکه...منم مقصرم...
دستاشو گرفتمو به سمتم کشیدمش...بغلش کردم...اونم دستاشو دور کمرم حلقه کرد.از روی شال فیروزه ای موهامو بوسید:خیبی دوست دارم خواهری...
تو بغلم فشارش دادم:منم دوست دارم...
پاسخ
 سپاس شده توسط یلدا 86 ، ناتاشا1 ، لــــــــــⓘلی ، میا


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
رمان تک آی|ز.م - Z_m - 20-03-2020، 0:26
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 24-03-2020، 22:55
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 26-03-2020، 12:26
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 28-03-2020، 19:46
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 30-03-2020، 19:26
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 31-03-2020، 20:14
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 31-03-2020، 23:58
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 02-04-2020، 0:15
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 02-04-2020، 23:57
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 03-04-2020، 11:37
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 03-04-2020، 17:34
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 04-04-2020، 18:46
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 04-04-2020، 18:56
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 07-04-2020، 0:06
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 08-04-2020، 1:30
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 09-04-2020، 4:47
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 09-04-2020، 17:53
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 10-04-2020، 23:40
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 12-04-2020، 0:12
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 15-04-2020، 5:39
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 21-04-2020، 4:15
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 24-04-2020، 23:15
RE: رمان تک آی|ز.م - sober - 27-04-2020، 8:10
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 30-04-2020، 5:30
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 01-05-2020، 14:50
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 08-05-2020، 1:38
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 08-05-2020، 16:51
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 11-05-2020، 4:29
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 15-05-2020، 22:06
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 27-05-2020، 11:42
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 31-05-2020، 2:31
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 11-06-2020، 23:10
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 15-06-2020، 2:20
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 16-06-2020، 2:10
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 16-06-2020، 10:11
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 20-06-2020، 23:03
RE: رمان تک آی|ز.م - Z_m - 27-06-2020، 13:31

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 14 مهمان