نظرسنجی: ادامه بدم یا نه
بله
خیر
هر جور دوست داری
[نمایش نتایج]
 
توضیح: این یک نظرسنجی عمومی‌است. کاربران می‌توانند گزینه‌ی انتخابی شما را مشاهده کنند.
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان تنهایی تمنا

#7
کم کم سالن پر از مهمون شد
پشت یکی از میز ها نشسته بودم و پامو روی اون یکی انداخته بودم
فکرم درگیر فردا بود مثلا به تبسم قول داده بودم امثال برای عیدبریم پاریس ،حتما خیلی ناراحت می شد
با نشستن دستی روی شونه ام به خودم اومدم وخودمو توی بغلش پرت کردم
شادی:سلام بی معرفت
من :سلام عشقی ،نامرد من بی معرفتم بیا تو که دو ساله ازت خبری نیس
شادی:حقیقتا من ولی یه خبر خوب برات دارم بجاش
چشمامو مظلوم کردم که گفت:عنتر نکن اینجوری شبیه خر میشی
من:خبر مرگت شوهر نداشتت خره
با این حرفم نیشش بازشد و همزمان یه پسر جذاب از این هلو ها دستشو دورش حلقه کرد وگفت: مرسی خرم شدم دیگه
من:نههههههههههههههههههههههههههههه
شادی:اره
من :چرا خبر ندادی پس
شادی:نامزدیمون یهویی شد اخه
یکی زدم پس کله اش وقبل از اینکه بخوام حرفی بزنم روهام رو دیدم که با یه جعبه بزرگ کادو پیچ شده داره وارد خونه میشه و اصلا هم حواسش به مهمونا نیست
روهام:
جالب اینجاست میگفتی تو
پیشم بمون هیچ وقت نرو
برگشت ورق دل کندی و
نفهمیدم پس چرا خواستی منو

یه لحظه نگام کن
دل بده به این دیوونه ی خسته
صدام کن بگو رفتنت شوخیه
یه دروغ محضه …
دروغ محضه …

نمیخواستم بری
وایسادم نگات کردم و سوختم و ساختم
ولی بازم من بدون تو آیندمو تکی ساختم

یه لحظه نگام کن
دل بده به این دیوونه ی خسته
صدام کن بگو رفتنت شوخیه
یه دروغ محضه …
دروغ محضه …

نمیخواستم بری
وایسادم نگات کردم و سوختم و ساختم
ولی بازم من بدون تو به این زندگی باختم

همیشه حرفت هست همش تو این خونه
دل من از دوریت میگیره هی بهونه

نمیشه پرتش کرد ذهنمو دور از فکرت
نمیشه ردش کرد که درگیرم با عشقت

یه لحظه نگام کن
دل بده به این دیوونه ی خسته
صدام کن بگو رفتنت شوخیه
یه دروغ محضه …
دروغ محضه …

نمیخواستم بری
وایسادم نگات کردم و سوختم و ساختم
ولی بازم من بدون تو آیندمو تکی ساختم

یه لحظه نگام کن
دل بده به این دیوونه ی خسته
صدام کن بگو رفتنت شوخیه
یه دروغ محضه …
دروغ محضه …

نمیخواستم بری
وایسادم نگات کردم و سوختم و ساختم
ولی بازم من بدون تو به این زندگی باختم
با تمام شدن اهنگ لامپ ها رو روشن کردیم و باهم شروع کردیم به خوندن تولدت مبارک
بیچاره شک زده نگامون میکرد و هیچی نمیگفت بعدشم گفت:الکی یعنی من نمی دونستم
با این حرفش زدیم زیر خنده که گفت:کادو هاتون کووووو که من بدجوری دلمو صابون زدم
اهای تویی که پشت پازدی به قلبم و رفتی دیگه برنگرد چون تو دنیای من هیچ اشغالی بازیافت نمیشه
راستی من عوض نمی شم ولی خیلی جاها عوضی میشم اینو تو مخت فرو کن1818
پاسخ
 سپاس شده توسط ناتاشا1 ، *Tamana ، ♥Nastaran♥


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان تنهایی تمنا - tamana m - 01-02-2020، 15:36

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان