01-02-2020، 15:36
کم کم سالن پر از مهمون شد
پشت یکی از میز ها نشسته بودم و پامو روی اون یکی انداخته بودم
فکرم درگیر فردا بود مثلا به تبسم قول داده بودم امثال برای عیدبریم پاریس ،حتما خیلی ناراحت می شد
با نشستن دستی روی شونه ام به خودم اومدم وخودمو توی بغلش پرت کردم
شادی:سلام بی معرفت
من :سلام عشقی ،نامرد من بی معرفتم بیا تو که دو ساله ازت خبری نیس
شادی:حقیقتا من ولی یه خبر خوب برات دارم بجاش
چشمامو مظلوم کردم که گفت:عنتر نکن اینجوری شبیه خر میشی
من:خبر مرگت شوهر نداشتت خره
با این حرفم نیشش بازشد و همزمان یه پسر جذاب از این هلو ها دستشو دورش حلقه کرد وگفت: مرسی خرم شدم دیگه
من:نههههههههههههههههههههههههههههه
شادی:اره
من :چرا خبر ندادی پس
شادی:نامزدیمون یهویی شد اخه
یکی زدم پس کله اش وقبل از اینکه بخوام حرفی بزنم روهام رو دیدم که با یه جعبه بزرگ کادو پیچ شده داره وارد خونه میشه و اصلا هم حواسش به مهمونا نیست
روهام:
جالب اینجاست میگفتی تو
پیشم بمون هیچ وقت نرو
برگشت ورق دل کندی و
نفهمیدم پس چرا خواستی منو
یه لحظه نگام کن
دل بده به این دیوونه ی خسته
صدام کن بگو رفتنت شوخیه
یه دروغ محضه …
دروغ محضه …
نمیخواستم بری
وایسادم نگات کردم و سوختم و ساختم
ولی بازم من بدون تو آیندمو تکی ساختم
یه لحظه نگام کن
دل بده به این دیوونه ی خسته
صدام کن بگو رفتنت شوخیه
یه دروغ محضه …
دروغ محضه …
نمیخواستم بری
وایسادم نگات کردم و سوختم و ساختم
ولی بازم من بدون تو به این زندگی باختم
همیشه حرفت هست همش تو این خونه
دل من از دوریت میگیره هی بهونه
نمیشه پرتش کرد ذهنمو دور از فکرت
نمیشه ردش کرد که درگیرم با عشقت
یه لحظه نگام کن
دل بده به این دیوونه ی خسته
صدام کن بگو رفتنت شوخیه
یه دروغ محضه …
دروغ محضه …
نمیخواستم بری
وایسادم نگات کردم و سوختم و ساختم
ولی بازم من بدون تو آیندمو تکی ساختم
یه لحظه نگام کن
دل بده به این دیوونه ی خسته
صدام کن بگو رفتنت شوخیه
یه دروغ محضه …
دروغ محضه …
نمیخواستم بری
وایسادم نگات کردم و سوختم و ساختم
ولی بازم من بدون تو به این زندگی باختم
با تمام شدن اهنگ لامپ ها رو روشن کردیم و باهم شروع کردیم به خوندن تولدت مبارک
بیچاره شک زده نگامون میکرد و هیچی نمیگفت بعدشم گفت:الکی یعنی من نمی دونستم
با این حرفش زدیم زیر خنده که گفت:کادو هاتون کووووو که من بدجوری دلمو صابون زدم
پشت یکی از میز ها نشسته بودم و پامو روی اون یکی انداخته بودم
فکرم درگیر فردا بود مثلا به تبسم قول داده بودم امثال برای عیدبریم پاریس ،حتما خیلی ناراحت می شد
با نشستن دستی روی شونه ام به خودم اومدم وخودمو توی بغلش پرت کردم
شادی:سلام بی معرفت
من :سلام عشقی ،نامرد من بی معرفتم بیا تو که دو ساله ازت خبری نیس
شادی:حقیقتا من ولی یه خبر خوب برات دارم بجاش
چشمامو مظلوم کردم که گفت:عنتر نکن اینجوری شبیه خر میشی
من:خبر مرگت شوهر نداشتت خره
با این حرفم نیشش بازشد و همزمان یه پسر جذاب از این هلو ها دستشو دورش حلقه کرد وگفت: مرسی خرم شدم دیگه
من:نههههههههههههههههههههههههههههه
شادی:اره
من :چرا خبر ندادی پس
شادی:نامزدیمون یهویی شد اخه
یکی زدم پس کله اش وقبل از اینکه بخوام حرفی بزنم روهام رو دیدم که با یه جعبه بزرگ کادو پیچ شده داره وارد خونه میشه و اصلا هم حواسش به مهمونا نیست
روهام:
جالب اینجاست میگفتی تو
پیشم بمون هیچ وقت نرو
برگشت ورق دل کندی و
نفهمیدم پس چرا خواستی منو
یه لحظه نگام کن
دل بده به این دیوونه ی خسته
صدام کن بگو رفتنت شوخیه
یه دروغ محضه …
دروغ محضه …
نمیخواستم بری
وایسادم نگات کردم و سوختم و ساختم
ولی بازم من بدون تو آیندمو تکی ساختم
یه لحظه نگام کن
دل بده به این دیوونه ی خسته
صدام کن بگو رفتنت شوخیه
یه دروغ محضه …
دروغ محضه …
نمیخواستم بری
وایسادم نگات کردم و سوختم و ساختم
ولی بازم من بدون تو به این زندگی باختم
همیشه حرفت هست همش تو این خونه
دل من از دوریت میگیره هی بهونه
نمیشه پرتش کرد ذهنمو دور از فکرت
نمیشه ردش کرد که درگیرم با عشقت
یه لحظه نگام کن
دل بده به این دیوونه ی خسته
صدام کن بگو رفتنت شوخیه
یه دروغ محضه …
دروغ محضه …
نمیخواستم بری
وایسادم نگات کردم و سوختم و ساختم
ولی بازم من بدون تو آیندمو تکی ساختم
یه لحظه نگام کن
دل بده به این دیوونه ی خسته
صدام کن بگو رفتنت شوخیه
یه دروغ محضه …
دروغ محضه …
نمیخواستم بری
وایسادم نگات کردم و سوختم و ساختم
ولی بازم من بدون تو به این زندگی باختم
با تمام شدن اهنگ لامپ ها رو روشن کردیم و باهم شروع کردیم به خوندن تولدت مبارک
بیچاره شک زده نگامون میکرد و هیچی نمیگفت بعدشم گفت:الکی یعنی من نمی دونستم
با این حرفش زدیم زیر خنده که گفت:کادو هاتون کووووو که من بدجوری دلمو صابون زدم