سلام دوستای گلم اینم پست جدید
****
بهش گفتم تند تر بره تا الانشم خیلی دیر کرده بودم ، یشیم زنده به گورم نکنه صلوات
بلاخره رسیدیم جلو خونه باغ یشیم پیاده میشم و بعداز حساب کردن پول راننده میرم زنگ و به روش تمنایی یک ساعت فشار میدم که صدای جیغ شمیم از تو اف اف میرسه
شمیم:کدوم گورررییییییییییی بودی تا الان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یشیم گفت خونت حلاله بدو بیا اماده شو
همزمان که شمیم دکمه اف اف رو میزدعمو مجتبی(سرایدارشون)م درو باز کرد و گفت: خوش اومدی دخترم
بعد از سلام و احوال پرسی های معمول عذر خواهی کردم و به سمت ویلای وسط باغ دوییدم
که مریم(خدمتکارشون) بهم گفت برم اتاق یشیم منم تند تند از پله های مار پیچی رفتم بالا
که تبسم دستمو کشید توی یکی از اتاقا و بی حرف به ساعت اشاره کرد
لباس دکلته قرمزی رو از تو کاور در اورد و بهم نشون داد
که صدای اعتراضم بلند شد
من: مگه نمیدونی من از این لباسا نمی پوشم
تبسم چشم غره وحشت ناکی بهم رفت که خفه شدم
تبسم : میدونم املی اجی برات کت گرفتم روش بپوشی
من : هوی امل عمته ها
نیششو باز کرد که یادم اومد عمه هامون مشترکه
بی خیال لباسمو پوشیدم و شروع کردم به ارایش کردن
بعد از کلی فکر کردن در مورد موهام به نتیجه ای نرسیدم وموهامو بعد از اینکه فر درشت زدم دورم ریختم
ست طلای جدیدی هم که تبسم برام گرفته بود رو انداختم
از نظر خودم که فوق العاده شده بودم تبسمو صدا کردم که با کت و کفش داخل اومد سرش پایین بود و حواسش به لاکای ناخنش بود که به جایی نگیره
یه هو سرشو بالا اورد و چند دقیقه شوک زده بهم نگاه کرد
هل زده گفتم : خیلی بدشدم اره
همون طور که توی بهت بودسرشو به نشونه نه تکون داد و گفت: امشب باید امبولانس خبر کنم
کوفتی نصار روح پر فتوحش کردمو کت و کفشو ازش گرفتم و بعد از پوشیدنشون بهش گفتم وسایلای کرم ریزی امشبو در بیاره
اونم یه جعبه پر از مارمولک های پلاستیکی مشکی بیریخت جلوم گذاشت بلندش کردمو از اتاق بیرون بردمش
خوب به نظرم اگه کادو رو هم مارمولک می دادم بهش خیلی بی مزه می شد به خاطرهمین یه مر مولک بیریخت از توش در اوردم و بقیشو گذاشتم تو کوله ام اون یکی ام تو تو یه جعبه کوچولو
باندانا هارو هم توی باکس چیدم و بعد از ریختن چنتا گلبرگ روش
از اتاق خارج شدم و کدادو رو هم روی میز هدایا گذاشتم
ساعت یه ربع به نه بود و تا ربع ساعت بعد همه میومدن یادم اومد که روهام نون خامه ای خیلی دوست داره پس حتما توی تولد نون خامه ای هست به سمت میز خوراکی ها رفتم و یه نون خامه ای برداشتم
وبعد از خالی کردن توش مارمولک رو توش چپوندم وبقیه ی فضای خالیشو خامه ریختم هاهاهاهاها
تا روهام باشه دیگه تو تولدم برام پستونک نیاره
والا ابروم جلو بچه ها رفت
بهش میگم این چیه
میگه برا اینده ات خوبه
بشقابشو جدا کردمو توی یکی از قفسه های زیر میز که روش پارچه انداخته بودن و پیدا نبود گذاشتم
سپاس=ادامه رمان
*****************************************************************************************************************************
3تا لطفا بیشتر هم دادید ممنون میشم
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://dl.akskhor.ir/uploads1/لباسش-1-.jpg
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://dl.akskhor.ir/uploads1/کفشش-1-.jpg
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://dl.akskhor.ir/uploads1/کتش-1-.jpg
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://dl.akskhor.ir/uploads1/ست-طلاش.jpg
راستی نظراتتونم بگید
****
بهش گفتم تند تر بره تا الانشم خیلی دیر کرده بودم ، یشیم زنده به گورم نکنه صلوات
بلاخره رسیدیم جلو خونه باغ یشیم پیاده میشم و بعداز حساب کردن پول راننده میرم زنگ و به روش تمنایی یک ساعت فشار میدم که صدای جیغ شمیم از تو اف اف میرسه
شمیم:کدوم گورررییییییییییی بودی تا الان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یشیم گفت خونت حلاله بدو بیا اماده شو
همزمان که شمیم دکمه اف اف رو میزدعمو مجتبی(سرایدارشون)م درو باز کرد و گفت: خوش اومدی دخترم
بعد از سلام و احوال پرسی های معمول عذر خواهی کردم و به سمت ویلای وسط باغ دوییدم
که مریم(خدمتکارشون) بهم گفت برم اتاق یشیم منم تند تند از پله های مار پیچی رفتم بالا
که تبسم دستمو کشید توی یکی از اتاقا و بی حرف به ساعت اشاره کرد
لباس دکلته قرمزی رو از تو کاور در اورد و بهم نشون داد
که صدای اعتراضم بلند شد
من: مگه نمیدونی من از این لباسا نمی پوشم
تبسم چشم غره وحشت ناکی بهم رفت که خفه شدم
تبسم : میدونم املی اجی برات کت گرفتم روش بپوشی
من : هوی امل عمته ها
نیششو باز کرد که یادم اومد عمه هامون مشترکه
بی خیال لباسمو پوشیدم و شروع کردم به ارایش کردن
بعد از کلی فکر کردن در مورد موهام به نتیجه ای نرسیدم وموهامو بعد از اینکه فر درشت زدم دورم ریختم
ست طلای جدیدی هم که تبسم برام گرفته بود رو انداختم
از نظر خودم که فوق العاده شده بودم تبسمو صدا کردم که با کت و کفش داخل اومد سرش پایین بود و حواسش به لاکای ناخنش بود که به جایی نگیره
یه هو سرشو بالا اورد و چند دقیقه شوک زده بهم نگاه کرد
هل زده گفتم : خیلی بدشدم اره
همون طور که توی بهت بودسرشو به نشونه نه تکون داد و گفت: امشب باید امبولانس خبر کنم
کوفتی نصار روح پر فتوحش کردمو کت و کفشو ازش گرفتم و بعد از پوشیدنشون بهش گفتم وسایلای کرم ریزی امشبو در بیاره
اونم یه جعبه پر از مارمولک های پلاستیکی مشکی بیریخت جلوم گذاشت بلندش کردمو از اتاق بیرون بردمش
خوب به نظرم اگه کادو رو هم مارمولک می دادم بهش خیلی بی مزه می شد به خاطرهمین یه مر مولک بیریخت از توش در اوردم و بقیشو گذاشتم تو کوله ام اون یکی ام تو تو یه جعبه کوچولو
باندانا هارو هم توی باکس چیدم و بعد از ریختن چنتا گلبرگ روش
از اتاق خارج شدم و کدادو رو هم روی میز هدایا گذاشتم
ساعت یه ربع به نه بود و تا ربع ساعت بعد همه میومدن یادم اومد که روهام نون خامه ای خیلی دوست داره پس حتما توی تولد نون خامه ای هست به سمت میز خوراکی ها رفتم و یه نون خامه ای برداشتم
وبعد از خالی کردن توش مارمولک رو توش چپوندم وبقیه ی فضای خالیشو خامه ریختم هاهاهاهاها
تا روهام باشه دیگه تو تولدم برام پستونک نیاره
والا ابروم جلو بچه ها رفت
بهش میگم این چیه
میگه برا اینده ات خوبه
بشقابشو جدا کردمو توی یکی از قفسه های زیر میز که روش پارچه انداخته بودن و پیدا نبود گذاشتم
سپاس=ادامه رمان
*****************************************************************************************************************************
3تا لطفا بیشتر هم دادید ممنون میشم
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://dl.akskhor.ir/uploads1/لباسش-1-.jpg
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://dl.akskhor.ir/uploads1/کفشش-1-.jpg
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://dl.akskhor.ir/uploads1/کتش-1-.jpg
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://dl.akskhor.ir/uploads1/ست-طلاش.jpg
راستی نظراتتونم بگید