نظرسنجی: ادامه بدم یا نه
بله
خیر
هر جور دوست داری
[نمایش نتایج]
 
توضیح: این یک نظرسنجی عمومی‌است. کاربران می‌توانند گزینه‌ی انتخابی شما را مشاهده کنند.
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان تنهایی تمنا

#5
با اینکه من سپاسی ندیدم ولی چه کنم که دل رحمم Tongue
................................................................................​................................................................................​................................................................................​..........................
سرهنگ: خوب اگه سوالی ندارید زمان دوره های خودتون و تیمتون رو بهتون توضیح بدم
من: قربان اگه سوال دیگه ای موقع معموریت برامون پیش اومد باید چی کار کنیم؟
یکی از اون مردا: میتونید از ما بپرسید ، همون طور که سرهنگ گفتن قراره دوره ای برای شما و تیمتون برگذار بشه که اونجا بهتون توضیح داده میشه
من: بله قربان
سرهنگ: افرین سرگرد مثل همیشه به جا و به موقع بود
بعداز تشکر از سرهنگ سکوت کردم تا توضیحات لازم رو بهمون بده
سرهنگ: خوب اولین نکته تیمی که هر کدوم از شما می تونه تشکیل بده با شمارش خودتون حداکثر میشه پنج نفر که البته اگه با افراد کمتری بتونید ماموریت رو پایان بدید شانس خودتون رو برای ارتقا و قبولی توی سنجش بیشتر می کنید .... دوم این دوره 15روزه اس و توش میتونید در کنار کسب اطلاعات از طعمه ،اموزش های دیگه ای که مخصوص مامورین اطلاعات و عملیات هست رو ببینید.
سوما ،اماده باشید فردا شش صبح حرکته.......
با ازاد باش سرهگ و مرخص شدنمون من و راشا از اتاق بیرون اومدیم که راشا به سمتم برگشت و جدی با صدای پر صلابتی گفت: تبریک می گم سرگرد مهرداد به خواطر ماموریت موفقتون
سرمو بالا می گیرم و به درجه های روی سر شونش زل میزنم و با صدای خشک وجدیی که توی اداره دارم رو بهش میگم : همچنین
و بعد سرمو پایین میندازم و بدون توجه به چشماش که داشت از حدقه بیرون میزد ریز ریز می خندم و به سمت اتاقم توی اداره میرم تا بعداز برداشتن تجحیزات نظامی ام به سمت خونه رهام برم
دلیل تعجب راشا هم این بود که ما یه اکیپیم که بینشون فقط من و راشا توی ماموریت قبل شرکت کردیم و ارتقا گرفتیم و من با همه بچه های اکیپ صمیمی صحبت می کنم و این لحنم فقط برای مجرم ها و افرادی که درجه بالاتری نسبت به خودم داشتم به کار می بردم و.........
بعد از بستن کلت زیر مانتوم و بستن چاقوی نظامی کنار ساق پام و به دست انداختن ساعت دیجیتالی ام که پشتش ردیاب به کار رفته بود از اداره خارج شدم و بعد از دور شدن از اداره با گرفتن دربست به سمت خونه شمیم راه افتادیم
چشمامو بستم و تصمیم گرفتم تا رسیدن به فروشگاه مورد نظر کمی چشم روی هم بزارم..............
چشمامو بسته بودم و به سرانجام کار فکر میکردم، یعنی میتونستم این ماموریت رو هم مثل همیشه باموفقیت به پایان برسونم، اصلا تیمم رو چجوری تش کیل بدم، افرادش کیا باشن...........
همین طور داشتم فکر می کردم که با صدای بوق پی در پی و کوبیده شدن سرم به صندلی به زمان حال برگشتم و راننده رو دیدم که با ماشین رو به رویی دست به یقه شده
پوفی از روی عصبانیت کشیدم و به سمتشون رفتم و گفتم: چی کار می کنید اقا من دیرم شده
راننده ماشین عادی:اقا شرمنده هر چقدر هم خسارت دیده باشه میدم خدمتتون من الان دیرم شده باید خودمو به یه جایی برسونم موضوع مرگ و زندگیه
راننده تاکسی: هه کور خوندی الان زنگ میزنم پلیس بیاد کروکی بکشه
گوشیشو در اورد که گفتم :نیاز نیست زنگ بزنی دیر میشه هم برای من و هم برای اون اقا بعد کارت شناسایی مو بیرون اوردم و گفتم سرگرد تمنا مهرداد هستم
راننده تاکسی با کلی غر غر قبول کرد و من هم بعد از کروکی کشیدن پلاک راننده عادی رو برداشتم و بعد از گرفتن کارت شناسایی اش به عنوان امانت اجازه دادم بره و اونارو تحویل راننده تاکسی دادم
..........................................
به ساعت نگاه می کنم کم مونده جیغ بکشم رو به راننده میگم :اقا لطفا سریع تر من خیلی دیرم شده
جلوی فروشگاه وایمیسته که میگم :همین جا وایسید بر می گردم بعد از خریدن یه جعبه بیست در بیست پر از باندانا هایی با انواع و اقسام رنگ ها پریدم توی تاکسیو..................................

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://uupload.ir/files/54lw_یشیم_(1).jpg

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://uupload.ir/files/xa9u_شمیم.jpg

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://uupload.ir/files/bq7t_سینا.jpg

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://uupload.ir/files/m2e8_ملیسا.jpg

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://uupload.ir/files/gejt_زینب_(1).jpg

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://uupload.ir/files/onhi_رهام_(1).jpg

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://uupload.ir/files/zst_راشا.jpg

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://uupload.ir/files/71ab_تبسم.jpg

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://uupload.ir/files/dxu2_تمنا_(1).jpg
اهای تویی که پشت پازدی به قلبم و رفتی دیگه برنگرد چون تو دنیای من هیچ اشغالی بازیافت نمیشه
راستی من عوض نمی شم ولی خیلی جاها عوضی میشم اینو تو مخت فرو کن1818
پاسخ
 سپاس شده توسط ناتاشا1 ، *Tamana ، ♥Nastaran♥


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان تنهایی تمنا - tamana m - 11-01-2020، 15:19

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان