نظرسنجی: ادامه بدم یا نه
بله
خیر
هر جور دوست داری
[نمایش نتایج]
 
توضیح: این یک نظرسنجی عمومی‌است. کاربران می‌توانند گزینه‌ی انتخابی شما را مشاهده کنند.
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان تنهایی تمنا

#4
پارت 4
---------------------------------------------------------------------------------------------
با نگاهی که سعی می کردم تموم التماسم رو برای بخشش توش بریزم به یشیم نگاه کردم
یشیم:امشبو نه لطفا
من: مجبورم میرم ولی تا ساعت 8 بر میگردم تولدم گفتی نه شروع میشه دیگه اره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یشیم: قول
من:اهوم
یشیم : پس از الان شروع شد، الانم ساعت
5:30
من:باش پس خریدا با شما
*اداره- تولد رهام*
مثل همیشه با ورودم صدای پا کو بیدنشون گوش فلک رو کر می کرد بین خودمون باشه ها ولی لذت می بردم از این همه احترام
سروان مرادی_زینب: تمنا خودتی
من: دوست داشتی کس دیگه ای باشه سَری جون
زینب: نه بابا این چه حرفیه راستی تبریک میگم جناب سرگرد
وبعد مثل همه برام پا کوبید
با دهنی باز داشتم بهش نگاه می کردم که گفت: ارتقاء درجه تشویقی گرفتی نامرد یه پله پریدی جلوتر
از خوشحالی زبونم بند اومده بود  فقط گفتم: شیرینیت محفوظه سَری جونم راستی راشا کجاست با بیسیم پیجم کرده بود
زینب: اوه داشت یادم میرفت تو اتاقه سرهنگه و یه چیز دیگه فردا مراسم اهدا درجه اس
من: مرسی عاشقتم
زینب: باش بابا برو الان راشا جیغ میزنه
با خنده به سمت اتاق سرهنگ رفتم و بعد از در زدن و کسب اجازه از سرهنگ وارد شدم
با سرهنگ و راشا حدود 8 نفر توی اتاق بودن بعد از احترام نظامی به افراد داخل اتاق که همه اشون به غیر از راشاکه هم درجه ام بود ،درجه های بالاتری داشتند  صندلی کنار سرهنگ رو انتخاب کردم و نشستم که شروع کرد به تو ضیح:
خوب سرگرد مهرداد هم که اومدن پس شروع می کنیم بسم الله الرحمن الرحیم این اسلایدی که توی مانیتور های رو بروتون و روی این پرده می بینید پرونده جدید ما هستش اگر این معموریت هم مثل ماموریت قبلیتون با کمترین تلفات جانی رو به رو بشه و تا کید میکنم با نهایت دقت به غیر از درجه تشویقی  یه پاداش دیگه هم بهتون داده میشه
و بعد به افراد داخل اتاق اشاره کرد و گفت: سرگرد مهرداد و سرگرد رادمان این ها بچه های اطلاعات و عملیات هستند و طبق در خواست خودتون برای تست گرفتن ازتون اومدن و این پرونده شایستگی شما رو برای این سمت می سنجه
من و راشا همزمان: بله قربان
سرهنگ: خوبه
وبعد با نشون دادن یک عکس دسته جمعی ادامه داد
:شما باید به این خانواده نزدیک بشید، این خانواده به غیر از کارهای سیاسی قاچاق دختر ، مواد مخدر و اعضای بدن هم می کنه
عکس یکی از پسر ها رو بزرگ کرد و ادامه داد: این سمیر رازقیه و در حال حاظر میشه گفت راس این باند توی ایران ولی گرفتنش برای ما کافی نیست ما باید بفهمیم که از کی دستور میگیره  و بقول معروف این درخت بی فایده و مضر رو از ریشه قطع کنیم
بعد عکس دختر کناریش رو نشون داد : سما رازقی خواهر سمیر حکم وزیر رو توی تشکیلاتشون داره
بعد هم روی پسر دیگه ای زوم کرد و گفت : دانیال رافع شوهر سما رازقی دست راست سمیر
خوب حالا که فهمیدید ما موریت از چه قراره باید خودتون تیم انتخاب کنید و نقشه بریزید مفهومه؟
من و راشا: بله قربان
////////////////////////////////////////////////////////
3 پاس نشه فراموش
لامپ اضافی خاموش Tongue

مرسی دوست عزیز ان شاالله با راهنمایی های شما دوستان بزرگوار
اهای تویی که پشت پازدی به قلبم و رفتی دیگه برنگرد چون تو دنیای من هیچ اشغالی بازیافت نمیشه
راستی من عوض نمی شم ولی خیلی جاها عوضی میشم اینو تو مخت فرو کن1818
پاسخ
 سپاس شده توسط *Tamana ، ناتاشا1 ، ♥Nastaran♥


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان تنهایی تمنا - tamana m - 08-01-2020، 20:59

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان