امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 2.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان دنیای سیاه من

#4
(آریا)

نگاهی به دختره انداختم و گفتم:باید رئیستون رو ببینم و باهاش حرف بزنم.وگرنه به هیچ عنوان همکاری نمی کنم.

بدون اینکه عکس العمل خاصی نشون بده گفت:اوکی.

زیادی خونسرد و زرنگ بود.بلند شد و گفت:خبرش رو بهتون میدم.

سری تکون دادم.بیرون رفت.این پرونده خیلی برام مهم بود.اگه می تونستم این پرونده رو حل کنم ترفیع می گرفتم و سرهنگ می شدم.ولی می دونم که به این راحتی ها نیست.بهترین سرگرد ها توی این گروه اومدن و بدون هیچی برگشتن.

(پانیذ)

روبروم نشست و گفت:طوری که شنیدم 30 سالشه و اسمش آرتام تهرانیه چند سالی هست که شرکت داره،ولی توی کار خلاف هم هست.هیچ خانواده ای نداره فقط یه خاله داره که اونم فرانسست.

سری تکون دادم و گفتم:فعلا باید به فکر یه راه حل باشیم.اون نباید من رو ببینه.

فنجون قهوش رو دستش گرفت و گفت:این رو که میدونم‌.ولی قبل از اینکه فکر این باشی بهتره یه فکری به حال پویان و پریا بکنی‌.پریا خیلی کله شقه ممکنه هزار تا بلا سرش بیارن.

روم رو به سمت عکس پدربزرگم کردم و گفتم:کاشکی هیچوقت این باند درست نمیشد‌.کاشکی پدربزرگم قبل از اینکه من رو جانشین این همه تشکیلات بکنه فکر می کرد.

مریم-حالا که شده.باید باهاش کنار بیای.حداقل سعی کنی از زندگیت لذت ببری و مواظب اطرافیانت باشی.

پوزخندی زدم و گفتم:مواظب اطرافیانم؟من کی رو دارم؟توی این دنیا من هیچکس رو ندارم.از زندگیم لذت ببرم؟دقیقا از چی؟دختری که از بچگی اسلحه دستش بدن معلومه تکلیفش چیه.

مریم-فعلا بیخیال میخوای چیکار کنی؟

با فکری که به ذهنم خطور کرد گفتم:زنگ بزن بهش و بگو فردا بیان.یه فکری توی سرم دارم.

چشم هاش رو ریز کرد و مشکوک نگاهم کرد.

-چیه؟

مریم-از وقتی که میگی یه فکری توی سرم دارم به شدت می ترسم.
پاسخ
 سپاس شده توسط رها جوووون.لپتاپ ، ارزوخواجه ، Aesthetic ، Lowin


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: دنیای سیاه من - myblacksky - 24-06-2019، 21:46

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان