امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

معرفی رمان های ایرانی !

#87
معرفی رمان های ایرانی !

نام رمان:حکومت بر مرداب
نویسنده:zhila.h
موضوع:عاشقانه. پلیسی.جنایی


خلاصه رمان:

دانلود رمان حکومت بر مرداب چهار سال، همه چیز به چهار سال پیش ختم می شود ‌. چهار سالی که بزرگترین اتفاقات زندگی‌امافتاد و باتلاقی ساختم که هر روز بیشتر و بیشتر در آن غرق می‌شدم و دست و پا می‌زدم. باتلاقی که ناخواسته ساخته شد ، با کمک یک نفر به ظاهر کمک و حالا وقت انتقام است. وقت اثبات کردن آراس، آراس واقعی.


قسمتی از رمان حکومت بر مرداب :

بغض مغرورانه در گلویم رخنه کرده و صدایم را می‌خراشد، خسته‌ام. انگار باید فکر شانه‌های

جدیدی باشم. شانه‌هایم تاب تحمل درد‌هایم را ندارند. درد‌هایم مدت‌هاست سرریز می‌شوند.

کم آورده‌ام به اندازه‌ی تمام نداشتن‌هایم کم آورده‌ام و عجیب خودم را بیشتر از هر چیز دیگری

کم آورده‌ام، من تنها سهمم را می‌خواستم

بی‌رخوت تنم را تکانی می‌دهم. پالتوی بلند و مشکی‌رنگم، هر از گاهی آزارم می‌دهد. برای

این جسم تنگ است؛ اما روحم مهم‌تر است. ابهتم را چند برابر می‌کند.
همین کافی است. هیچ‌کس به نقاب سرسختانه‌ی پر از غرورم شک نمی‌کند. از باغ که می‌گذرم

چندین نفر مقابلم خم و راست می‌شوند، اهمیتی نمی‌دهم و مثل همیشه بی‌تفاوت از کنارشان

رد می‌شوم. کامم امروز تلخ‌تر از همیشه است. این راحتی فارک هم فهمیده، سگ مشکی

باوفایم گوشه‌ای ایستاده و نزدیکم نمی‌آید. این حیوان زبان بسته بیشتر از این آدم‌ها می‌فهمد،

وقتی گرفته‌ام نباید سمتم بیایند. پوزخند همیشگی روی لب‌هایم پر رنگ‌تر می‌شوند. یاد

حرف پدرم می‌افتم که با دیدن پوزخند‌هایم می‌گفت :

دانلود رمان حکومت بر مرداب
_ تو همیشه طلبکاری، حتی اگه ملک سلیمونم بهت بدن بازم این پوزخندت رو داری .

ثانیه‌ای سر جایم مکث می‌کنم و متوقف می‌شوم. چشم‌های دردناکم را مدتی به هم

می‌فشارم و بعد به راهم ادامه می‌دهم. عمارت بزرگی است، اما هنوز یک جای کار می‌لنگد.

حفره‌ی خالی در قلبم انگار قصد پر شدن ندارد .

از بعضی نشانه ها فهمیده بودم ارنیکا هنوز به عبارتی زندانی تایلر است

اما دلیلش را نمی فهمیدم . شاید من زود گول خورده بودم اما تایلر کسی نبود که ارنیکای واقعی را پیدا نکند

در حالی که تمامی شواهد و مدارک نشان می دادند که  ارنیکای واقعی

همان دختری بود که در آن کافه بار کار می کرد .چند باری مکانشان را پیدا کرده بودم

دانلود رمان حکومت بر مرداب
اما هر بار که خودم را به آنجا می رساندم یا رفته بودند یا سرابی بیش نبود. دو ماه گشتن

نتیجه اش هیچ بود و هیچ ‌.دیگر حتی به مارسل و بلّا هم نمی توانستم اعتماد کنم .

همه ی شهر بر علیه من گواهی می دادند و من یک نفر و تمام شهر در تیم تایلر .

این مرد سی و خورده ای ساله سیاستمدار ترین مرد انگلیسی بود که حتی در تاریخ انگلیس دیده می شد

.با همین سن نسبتا کمش خیلی ها را مثل آب خوردن زیر پا گذاشته بود

و سر خیلی ها را زیر آب کرده بود . جی پی اس کوچک جیبی ام هشدار می داد

و آلارمش فعال شده بود . جستی زدم و به سمتش خیز برداشتم .

متعجب به صفحه ی کوچک مشکی-سبز رنگش خیره شدم . همان طور متفکرانه از جا بر خاستم ،

کلید موتوری که به تازگی برای خودم دست و پا کرده بودم را از روی میز چنگ زدم و چند لحظه بعد موتور سوار....
پاسخ
 سپاس شده توسط ❤ ویدیا ❤


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: مــُـعَــرفی رٌمآن هـآی ایرآنی - ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ - 04-03-2019، 18:14

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان