26-02-2019، 13:42
نام رمان: دختر افغان
نویسنده: فاطمه سادات مظفری
موضوع: عاشقانه،اجتماعی
خلاصه:
من دختری از خاک افغان…و تو پسری از تبار آریایی…چگونه در مسیر قلبم ایستادی؟…چه شد که عاشق و شیدایت شدم؟!قلب هایمان نزدیک و دست هایمان سرد و دور است…زمینیان به عشق من و تو حسادت خواهند کرد…زهر تلخ حسد خود را به عشق پاک من و تو ریختند…از من دور میشوی و من در اسارت دشمن کاری ز دستم بر نمی آید…تپش های قلبت را ز من دریغ مکن…زندگی ام به نزدم بازگرد…
قسمتی از رمان:
چشم هام رو باز کردم.
یک روز پر دردسر دیگه؛همه مشکلاتم تو یه ان یادم اومد .
من دختری افغانی هستم،به کشورم و خودم افتخار می کنم؛از اصلیتم هم خجالت نمی کشم.مگه ادما از کشورو اصلیت خودشون خجالت می کشن؟
از جام پاشدم و رخت خوابم رو جمع کردم.
اسمم فرشته،فامیلم نیازی؛تو یه خانواده متوسط به دنیا اومدم.
پدر مادرم اهل کابل هستن.من تو ایران به دنیا اومدم.۱٨سالمه.
چشم های درشت و کشیده مشکی،ابروهای کمانی باریک،مژه های فرو بلند،بینی و لب و دهن معمولی.
ترکیبی از چهره بابا و مامانم؛خونوادم۶نفر هستن.
پدرو مادرم.۳تا داداش که اول به دنیا اومدن.منم ته تقاری ام
بابا با مجوزی که به سختی گرفت یه تولیدی خیاطی داره.مامانم خانه داره
،سوادش فوق دیپلم تجربی،بابا هم دیپلم انسانی.
دانلود رمان دختر افغان
از اتاقم اومدم بیرون؛مامان و بابا یه اتاق داشتن،مهدی و محسن هم یه اتاق؛برادرام
محمد هم ازدواج کرده؛برادر بزرگترم
از آشپزخونه صدای تق و توق میومد.مامانه حتما
بلند سلام کردم
–سلااااام!مادرم برتو مبارک بادا؛روز میلاد گل عاطفه ها
مامان خندیدو گفت
–آخر تو آدم نمیشی،این جوری کنی شوهرت دوروزه برت می گردونه
–خیلی هم دلش بخواد،بعدش هم شما جوش منو نزن پوستت خراب میشه عزیزم
رفتم تو توالت و بعد انجام عملیات تو روشویی دست و صورتم رو شستم و اومدم بیرون
موهای بلندم رو یه تکون دادم که از پشت کشیده شد
باز این محسن پیداش شد
محسن-سلام علیک.تک دختر خانواده نیازی
–علیک.حالا ول کن این بی صاحاب مونده هارو که باز یه کاری می کنم ناقص بشی
محسن-مثلا؟!
با آرنج زدم تو شکمش که موهام رو ول کردو با خنده دلش رو گرفت
محسن-اخ اخ.تو دختری یا غول؟؟با اون دستای استخونیش زد ناقصم کرد
مهدی-تو ناقص بودی.چی کار داری ابجیمو
مامان-بچه ها بیاین صبحونه
رفتیم تو اشپزخونه و نشستیم دور میز.وای خدایا نتیجه کنکورم چی میشه؟؟
خدا کنه دولتی قبول بشم که دانشگاه آزاد خیلی هزینه برداره.
به هرحال من دخترم.تو فامیلمون دید خوبی نداره دختر کار کنه.البته مثلا اگه فروشنده ای چیزی باشه.کارایی که زیاد با مردا سروکار نداره بد نیست
دانلود رمان دختر افغان
ولی حالا کو کار؟؟با این داداشای من.اصلا خودشون پول دانشگاه بدن چشمشون کور دنده اشون نرم
اشتهام کور شد بس که فکر کردم.ظرف رو کنار زدم و با یه تشکر کوچیک اومدم بیرون از اشپزخونه
واسه کنکورم خیلی زحمت کشیدم.مامان بابا و داداشام و فاطمه خیلی کمکم کردن.فاطمه زن محمده.اون هم رشتش تجربیه.
ایشالا رشته زنان زایمان قبول بشم.رفتم پشت لپ تاپ نشستم و رفتم توی سایت.در اتاق رو قفل کرده بودم که اگه قبول نشده بودم کسی نیاد داخل…
اسم خودم رو وارد کردم و منتظر موندم بالا بیاد.شروع کردم به صلوات فرستادن…
اسم هارو اورد.من…من قبوووووول شدممممم