14-11-2018، 13:57
![معرفی رمان های ایرانی !](http://cdn-tehran.wisgoon.com/dlir-s3/500x709_1538182185407805.jpg)
نام رمان: عشق به توان ۶
نویسندگان: غزل،مینا،نگین
خلاصه رمان:
یه اكیپ ۳ نفره دختر که برای دانشگاه تو شیراز قبول شدن اما خوابگاها همه پر بوده بعد می گردن دنبال خونه كه اونام همین مشكلو داشتن ولی با این تفاوت كه خونه پیدا كرده بودن ولی شرط صابخونه كه یه پیرمرد مردیه که راحته اروپایی رفتار میکنه یکم شوخه و فضول در عین حال زنها رو هم آدم حساب نمیکنه و پی عشق و حالشه بوده، متاهل بودن اوناس….. پایان خوش بچه ها گیج نشید چون داستان از زبون ۶ نفرگفته شده ….البته متوجه میشید چون اول هرکدوم گفته از زبون کیه..
قسمتی از رمان:
میشا با يه صداي حرصي زنگدار در حالي که داشت اشكاشو با کلنكس پاك میكرد روبه من گفت
– تو برو سرتو بزار بمیر همش تقصیرتوشد
شقايق در حالي که دست کمي از میشا نداشت واماده بود کلمو بكنه گفت
– ننه ي مارو بگونمیدونم تو اين چي ديدن که بهش مثل چشماش اعتماد داره
– هوي مراقب حرف زدنتون باشیدا گفته باشم منم از کجا بدونم پذيرش خابگاها پر شده؟
میشا دوباره حالت تحاجمي به خودش گرفت
– نه مثل اينكه براي اوارگیمون توي غربت بدهكارم شديم
-اولا تو گريه تو با اب بیني تو جمع کن صداش رو نرومه بعدشم اين هزاربار من از…..
شقايق پابرهنه و جفت پا و نمیدونم شیش پل پريدبین نطق بلند من
– بله بله مادمازل شما از کجا بايد میدونستین پذيرش
خوابگاها پر شده؟ اخه ادم حسابي پس چرا به ننه بابايه ما
گفتي خوابگاه گرفتم
نخیر نمیشه مثل اينكه بايد دوباره امپربچسبونم
– به خاطر اينكه شما تا فهمیديد من براي لیسانس دارم میرم
شیراز مثل کنه بهم اويزون شديد(اينا رو تقريبا که چه
عرض کنم کاملا داد زدم و گفتم)