سمت خونه ی دایی حامد رفتیم
اخه قرار بود نگین و نگار(دختر دایی هام)با ما بیان
نگین نوزده سالش بود نگارم چهارده سالش بود
با هم سمت خونه ی اقا جون رفتیم که تو اصفهان بود...راهش طولانی بود اما وقتی با ماشین خودمون میرفتیم بیشتر حال میداد
شبا کنار جاده نگه میداشتیم تا بخوابیم
دلم واسه اقا جون و خانوم جون تنگ شده بود
ولی از همه بیشتر دلم واسه امید تنگ شده بود که تا دیروز کانادا بود
امید هیجده سالشه و خیلی پسر خوبیه
بعد ازاینکه رسیدیم با عجله پیاده شدم و سمت خونه ی اقا جون رفتم
-سلاممممممممممممممممممممممم عشقتون اومددد
اقا جون با خنده سمتم اومد
خیره شدم تو چشای ابیش که مهربونی توشون موج میزد و بعدش
محکم بغلش کردم
-به به ارزو خانومممم....مارو تحویل نمیگیری
بر گشتم سمت امید و بی توجه به حرفش گفتم
-پس سوغاتیه من کو؟
همه زدن زیر خنده
-به شرطی سوغاتیتو میدم که تو مسابقه منو ببری
امید تکواندو بلد بود و هر وقتم همو میدیدیم بهم یاد میداد و با هم تمرین میکردیم
اما الان دو ماهی میشد که تمرین نکرده بود
یکم شک داشتم اما با اطمینان قبول کردم
و بازیم بردمو سوغاتیو گرفتم
.
.
.
.
.
.
چن روزی خونه ی اقاق جون موندیم....
خب خب...به یکی از جاهای اصلیه رمان رسیدیم
اخه قرار بود نگین و نگار(دختر دایی هام)با ما بیان
نگین نوزده سالش بود نگارم چهارده سالش بود
با هم سمت خونه ی اقا جون رفتیم که تو اصفهان بود...راهش طولانی بود اما وقتی با ماشین خودمون میرفتیم بیشتر حال میداد
شبا کنار جاده نگه میداشتیم تا بخوابیم
دلم واسه اقا جون و خانوم جون تنگ شده بود
ولی از همه بیشتر دلم واسه امید تنگ شده بود که تا دیروز کانادا بود
امید هیجده سالشه و خیلی پسر خوبیه
بعد ازاینکه رسیدیم با عجله پیاده شدم و سمت خونه ی اقا جون رفتم
-سلاممممممممممممممممممممممم عشقتون اومددد
اقا جون با خنده سمتم اومد
خیره شدم تو چشای ابیش که مهربونی توشون موج میزد و بعدش
محکم بغلش کردم
-به به ارزو خانومممم....مارو تحویل نمیگیری
بر گشتم سمت امید و بی توجه به حرفش گفتم
-پس سوغاتیه من کو؟
همه زدن زیر خنده
-به شرطی سوغاتیتو میدم که تو مسابقه منو ببری
امید تکواندو بلد بود و هر وقتم همو میدیدیم بهم یاد میداد و با هم تمرین میکردیم
اما الان دو ماهی میشد که تمرین نکرده بود
یکم شک داشتم اما با اطمینان قبول کردم
و بازیم بردمو سوغاتیو گرفتم
.
.
.
.
.
.
چن روزی خونه ی اقاق جون موندیم....
خب خب...به یکی از جاهای اصلیه رمان رسیدیم