25-08-2018، 12:21
نام رمان :رمان شیرین
به قلم :م.مودب پور
خلاصه ی از داستان رمان:
من ارمین پژوهش ام حدود شش هفت سال پیش همراه پسر خالم بابک ستوده برای ادامه تحصیل به خارج از کشور اومدیم،تواین مدت دوتایی توی یه اپارتمان شیک زندگی میکنیم،از نظر….
صفحه ی اول رمان:
من ارمین پژوهش ام حدود شش هفت سال پیش همراه پسر خالم بابک ستوده برای ادامه تحصیل به خارج از کشور اومدیم،تواین مدت دوتایی توی یه اپارتمان شیک زندگی میکنیم،از نظر مادی وضع پدرامون خیلی خوبه.امشب بابک چندتا از دوستاشو دعوت کرده خ و نمون،اگر چه من اصلا حوصله ندارم.
ارمین اومدی تو اتاق خواب چیکار،بوف کور؟!!!
-بزار نیم ساعت بخوابم بعدش خودم میام.
دوهزارو پونصد ساله خوابی تمام بیت المال و بردند!حداقل این چند وقته رو بیدارباش،پاشو پاشو زشته بچه ها نارا حت میشن.
-باور کن بابک حس تو تنم نیست.
اه،اینو جلوی این دخترا نگی ها!این دخترای خارجی تمام اخبار ایران و تو تلویزیون میبینند،دیدن که تمام خانما تو ایران با حجابن،معنی و مفهوم حجابو درک نمیکنند،اینا فک کردند زنا خودشونو از ترس مردای ایرونی می پوشونند!خیال میکنند هر مرد ایرونی فتوکوپی از رستم دستانه.
-این چرتو پرتا چیه به اینا گفتی؟!!
چرتو پرت!همینارو گفتم همشون عاشق مردای ایرونین.
همین موقع یکی از دخترا در زد و اومد تو اتاق.
رز-ارمین سگ اللاگ!
بابک-ای دختر بی تربیت،ادم به بزرگترش این حرفارو میزنه،بدو برو تا زبونتو با قاشق داغ جیز نکردم!
-بابک خجالت نمیکشی این چیزا رو به اینا یاد میدی؟!