14-08-2018، 12:03
(آخرین ویرایش در این ارسال: 14-08-2018، 12:03، توسط ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱.)
خلاصه رمان کابوس رویاهام :
شدی کــابوس رویـاهام
تموم زندگیـم دود شد
یه احساسـی تو قلبـم بود
که اونم نیست و نابـود شد
داستان زندگی دختری به اسم یسنا ست که در کودکی مادرش رو از دست داده و با پدرش که مردی قمار باز و متعاده زندگی میکنه.پدر یسنا تو یک بازی شکست میخوره و طلبکارش که مردی اخمو و عصبی ست یسنا رو به عنوان یک خدمت کار به خونه اش میاره. اما در اصل یسنا رو برای پسرش که فردی ه*و*س باز بوده به خون خونه میاره و……
قسمتی از داستان رمان کابوس رویاهام:
به نام خدا
روی زمین نشسته بودم و مشغول ورق زدن کتاب های درسیم بودم.همه اش میترسیدم امسال درس زبان رو بیفتم.هرچی میخوندم تو مغزم فرو نمیرفت.با خشم کتاب رو بستم و سرم رو تو دستهام گرفتم. لعنت به این درس….
فردا امتحان میان ترم داشتم و نصف نمره اش تو کارنامه ی اصلی قرار میگرفت. باید یک فکری برای این درس برمیداشتم. خواستم دوباره کتاب رو باز کنم که با باز شدن ناگهانی در با وحشت از جام پریدم. بابا با صورت خونی تو خونه پرت شد. با دیدنش هین بلندی کشیدم و خواستم به سمتش برم که دو مرد قوی هیکل وارد خونه شدند. با دیدنشون ناخدا گاه از ترس چند قدم عقب رفتم. یکی شون هیکل نحیف بابا رو از روی زمین بلند کرد و با داد تو صورتش گفت: پول رو میدی یا نه؟…..
بابا به سختی گفت: نه…ندارم….
مشت مرد تو صورت بابا فرود اومد.دستم رو روی دهنم گذاشتم و جیغ خفه ای کشیدم. دوباره مشتش رو بلند کرد که یک نفر از پشت در گفت: دست نگهدار..
نگاهی به در ورودی انداختم. یک مردی که بهش میخورد هم سن بابا باشه وارد خونه شد. پوزخندی به صورت غرق در خون بابا زد و گفت: که نداری آره؟
-به چی قسم بخورم که ندارم؟
داد مرد بلند شد: تو که پول نداری غلط میکنی بازی میکنی بدبخت. حالا یا پول منو میدی یا همین جا پولت میکنم….
بابا نیم خیز شد و کفش های مرد رو تو دستش گرفت و گفت: آخه نا مسلمون از کجا بیارم؟
نام رمان :کابوس رویاهام
ژانر: عاشقانه -اجتماعی
نویسنده : مرضیه اخوان نژاد