امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان آینده من تویی

#9
به زندگیم دیگه عادت کرده بودم.یکمی سخت بود ولی خب دیگه چه میشه کرد.با شنیدن صدای ارسام که صدام میکرد سریع پایین رفتم.

_بله اقا؟

ارسام+امشب مهمون دارم یه چند مدل غذا درست کن.

_اقا من امروز خیلی خسته شدم میشه فردا بیان.

با خشم بلند شد.

ارسام+باز چه زری زدی؟

یه قدم عقب رفتم.

ارسام+من هرچی میگم فقط باید بگی چشم نه زیاد تر نه کمتر.فهمیدی؟

_بله اقا

و خواستم برم داخل اشپزخونه که بازومو گرفت.

ارسام+تو برده منی.من هرچی میگم باید گوش کنی.

بازومو از توی دستش کشیدم و رفتم سمت اشپزخونه.بعد از اتمام کارام از کمر درد نمیتونستم بلند شم.ولی رفتم توی اتاقم.صدای حرف زدناشون میومد.با شنیدن صدای دختر گوشمو به در چسبوندم.

دختر+ارسام جان

ارسام+جانم

دختر+بریم اتاقت؟

ارسام+بریم عزیزم.

بغض کرده بودم.با این دختره خ.ر.ا.ب خوب رفتار میکرد.ولی عین سگ پاچه منو میگرفت.صبح که بلند شدم درو باز کردم و رفتم بیرون.نشسته بودن سر میز صبحانه.یه دختر با بینی عملی لبا پروتز.موهایی که اکستیشن بودن.مژه ها کاشته.فک زاویه دار.چشا لنز.با دیدنش وحشت کردم.

_سلام

دختر+ارسام این کیه.

_من خدمتکارم نادیا

دختر+منم ایدام

_خوشبختم خانم

جواب نداد و به صبحانه خوردنش مشغول شد.منم غذا درست کردم و میزو هم جمع کردم.برای خودم یه نون تست و قهوه درست کردم و خوردم.شروع کردم تمیز کاری.با حرص زمین رو تمیز میکردم. زیر لب غر غر میکردم.

_ای جیگرت دراد

ارسام+همباز اول صبحی چته؟

سرمو با عصبانیت بالا بردم.

_درسته بردم ولی میتونم غر غر کنم دیگه نه؟

سرشو با بی تفاوتی تکون داد و رفت بیرون.

(ارسام)

خندم گرفته بود.اخه این دختره فنچ به من حسودی میکنه؟ایدا فقط یه دوست معمولیه ولی خب درسته دیشب پیشم بود ولی خب کاری که نکردیم.این دختره پیش خودش فکر کرده دیشب چیز...استغفرالله.

(نادیا)

با حرص روی زمین نشستم.

_ای گور به گور شی الهی

و دوباره بلند شدم.رفتم لباساشو اتو کردم.با حرص درو بستم که خورد تو صورت یکی.

_اااا خب وایسا من بیام بیرون بعد عین گاو بیا جلوی در

بعدم بی توجه رفتم توی اتاقم.در اتاقم با شدت باز شد.

ارسام+گاو خودتی و هفت جد و ابادت.

_اونا که از اول گاو بودن.

ارسام+چته تو امروز.نکنه حسودیت شده؟

و ابروهاشو با شیطنت انداخت بالا.با تمسخر خندیدم.

_من؟من حسودی کردم؟شتر در خواب بیند پنبه دانه.

ارسام+یعنی تو حسودی نکردی؟

_نههههه باااااباااا من؟من حسودی کنم؟عمرا بعدشم به کی؟یه دختر عملیه زشت؟عمرا

با صدای جیغی به خودم اومدم.

ایدا+من زشتم؟

برگشتم سمتش.

_نه من زشتم موهات که اکستیشنن مژه هات کاشتن لبات پروتزن دماغت عملیه فکت زاویه داره چشات لنزن.دیگه همون هیکلتم عمل میکردی.

با جیغ پرید سمتم.دویدم سمت ارسام و پشتش ایستادم.

_به این دیو دو سر بگو سمتم نیاد که ج.ر.ش میدم.

برگشت با چشمای گرد شده نگاهم کرد.

ارسام+بی تربیت.

_تو با ادبی بسه.

ایدا حمله کرد سمتمون.منم چسبیده بودم به ارسام و جم نمیخوردم.توی این دعوا ارسام که صورتش پر چنگ شد منم نصف موهام کنده شد.اکستیشنا ایدا رو هم کندم.به زور ارسام از هم جدا شدیم.ایدا رو کشون کشون برد سمت در.نگاهی به خودم کردم.نصف موهام کنده شده بود.

_اه اه دیو زشت.

ارسام+مجبور بودی اون حرفا رو بهش بزنی؟

_اره چون بیشعور عوضی دیدی چیکار کرد.حیف که دم دستم نبود وگرنه ج.ر.ش میدادم.

ارسام+تو واقعا دختری؟

_نه عمت دختره.

ارسام+خیلی بیشعوری

_عمته

درو محکم کوبید.اکستیشانو رو از کف زمین جمع کردم و خوابیدم.
پاسخ
 سپاس شده توسط _leιтo_


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان آینده من تویی - Meli34 - 02-08-2018، 1:45

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 7 مهمان