23-07-2018، 15:52
با شدت بلند شدم.
_شایان چی داری میگی؟
شایان+من سر تو قمار کردم سر اینکه کل ثروتمو داشتم از دست میدادم مجبور شدم تو رو بدم تا ثروتمو به دست بیارم.
قلبم شکست.اشکام شروع به ریختن کرد.
_چرا؟
شایان+توضیح دادم برات و فردا هم میان دنبالت.راستی یه چیزی بگم شهیاد هم خبر داشت.
صدای خورد شدن قلبمو میشنیدم.با رفتنش به اتاق گوشیمو بیرون اوردم.زنگ زدم.
_الو
شهیاد+الو نادیا چی شده؟
_خیلی پستی
شهیاد+چی داری میگی؟
_لعنتی من دوست داشتم ولی تو منو فروختی تو حتی جلوی برادرتو نگرفتی.سر من قمار کرده و تو خبر داشتی.
شهیاد+من متاسفم.
_تاسف تو به هیچ دردی نمیخوره من معلوم نیست خونه کی دارم میرم ولی بدون لحظه اخر از همتون انتقام میگیرم.قلبمو شکستی شهیاد.نفرین من اشکای من همیشه پشت سرته.
و گوشی رو قطع کردم.با صدای بلندی زیر گریه زدم.اشکام دونه دونه میریخت.
(گذشته)
سرمو روی شونش گذاشتم.
_شهیاد اگه روزی ازت دور باشم چیکار میکنی؟
شهیاد+میمیرم.
_خب تو حاضری بخاطر یه نفر از اعضای زندگیت منو بفروشی؟
شهیاد+نه به هیچ عنوان
(حال)
نمیدونم چی شد که بیهوش شدم.وقتی به هوش اومدم توی یه اتاق جدید بودم.
_اینجا کجاست؟
اتاق تاریک بود و کسی معلوم نبود.با دیدن یک سایه ترسیدم.چراغ روشن شد.یه پسر با چشمای آبی موهای بور و لبای نسبتا گوشتی با بینی متناسب.سرمو پایین انداختم.
_تو کی هستی؟
+ارسام اونی که خریدتت
با بغض_خب من اینجا چیکار میکنم.
ارسام+چون تو جزو اموال منی.یک جورایی برده منی
_مگه عهد قجره؟من برده کسی نیستم.
ارسام+نگاه کن خانوم کوچولو تو حتی اگه بری با یه نفر ب.خ.و.ا.ب.ی هم نمیتونی پولی که بابتت دادم رو جبران کنی.
تعجب کردم.شایان گفته بود منو در ازای ثروتش گرفته.
_شایان گفته بود منو در ازای ثروتش بهت داده.
خندید.
ارسام+اخه تو حرف اون عوضیو قبول میکنی؟
بغضم گرفت.
_میشه بری بیرون؟
ارسام+حق بیرون رفتن از خونه رو نداری این اتاقم همینطور حمام و دستشویی داخل اتاقت هست.
_فقط میشه گوشیم پیشم باشه؟
ارسام+اره.
_مرسی.
وقتی بیرون رفت با صدای بلندی گریه کردم.منو فروخته بود.من یه بردم.من یه کسیم که حتی اگه سگ دو هم بزنم نمیتونم پولشو بدم.گوشیم زنگ خورد.بابا بود.پوزخند زدم.
_الو بفرمایید؟
بابا+منو ببخش من نمیدونستم.
_اون موقع که زیر کتکات جیغ میزدم و گریه میکردم که من با شایان ازدواج نمیکنم باید میفهمیدی اقای پدر ولی بدون حلالتون نمیکنم.شما لایق این هستید که عذاب بکشید.
و گوشی رو قطع کردم.
(سه ماه بعد)
توی این سه ماه تنها کسی که میدیدم ارسام بود.ارسام واقعا مرد خوبی بود و اصلا بهم سخت نمیگرفت.شهیاد مرتب زنگ میزد و جوابشو نمیدادم.در اتاقم باز شد.
ارسام+نادی بلند شو بیا میخوام یه چیزی بهت بدم.
_باشه.
به سمت در رفتم و خازج شدم.گاهی اوقات از اتاقم بیرون میزدم.با دیدن یه سگ سفید پشمالو خندیدم و با ذوق به سمتش رفتم.
_این برای منه؟
ارسام+اره ماده هم هست.
_پس اسمشو میزاریم ژرورا.
_شایان چی داری میگی؟
شایان+من سر تو قمار کردم سر اینکه کل ثروتمو داشتم از دست میدادم مجبور شدم تو رو بدم تا ثروتمو به دست بیارم.
قلبم شکست.اشکام شروع به ریختن کرد.
_چرا؟
شایان+توضیح دادم برات و فردا هم میان دنبالت.راستی یه چیزی بگم شهیاد هم خبر داشت.
صدای خورد شدن قلبمو میشنیدم.با رفتنش به اتاق گوشیمو بیرون اوردم.زنگ زدم.
_الو
شهیاد+الو نادیا چی شده؟
_خیلی پستی
شهیاد+چی داری میگی؟
_لعنتی من دوست داشتم ولی تو منو فروختی تو حتی جلوی برادرتو نگرفتی.سر من قمار کرده و تو خبر داشتی.
شهیاد+من متاسفم.
_تاسف تو به هیچ دردی نمیخوره من معلوم نیست خونه کی دارم میرم ولی بدون لحظه اخر از همتون انتقام میگیرم.قلبمو شکستی شهیاد.نفرین من اشکای من همیشه پشت سرته.
و گوشی رو قطع کردم.با صدای بلندی زیر گریه زدم.اشکام دونه دونه میریخت.
(گذشته)
سرمو روی شونش گذاشتم.
_شهیاد اگه روزی ازت دور باشم چیکار میکنی؟
شهیاد+میمیرم.
_خب تو حاضری بخاطر یه نفر از اعضای زندگیت منو بفروشی؟
شهیاد+نه به هیچ عنوان
(حال)
نمیدونم چی شد که بیهوش شدم.وقتی به هوش اومدم توی یه اتاق جدید بودم.
_اینجا کجاست؟
اتاق تاریک بود و کسی معلوم نبود.با دیدن یک سایه ترسیدم.چراغ روشن شد.یه پسر با چشمای آبی موهای بور و لبای نسبتا گوشتی با بینی متناسب.سرمو پایین انداختم.
_تو کی هستی؟
+ارسام اونی که خریدتت
با بغض_خب من اینجا چیکار میکنم.
ارسام+چون تو جزو اموال منی.یک جورایی برده منی
_مگه عهد قجره؟من برده کسی نیستم.
ارسام+نگاه کن خانوم کوچولو تو حتی اگه بری با یه نفر ب.خ.و.ا.ب.ی هم نمیتونی پولی که بابتت دادم رو جبران کنی.
تعجب کردم.شایان گفته بود منو در ازای ثروتش گرفته.
_شایان گفته بود منو در ازای ثروتش بهت داده.
خندید.
ارسام+اخه تو حرف اون عوضیو قبول میکنی؟
بغضم گرفت.
_میشه بری بیرون؟
ارسام+حق بیرون رفتن از خونه رو نداری این اتاقم همینطور حمام و دستشویی داخل اتاقت هست.
_فقط میشه گوشیم پیشم باشه؟
ارسام+اره.
_مرسی.
وقتی بیرون رفت با صدای بلندی گریه کردم.منو فروخته بود.من یه بردم.من یه کسیم که حتی اگه سگ دو هم بزنم نمیتونم پولشو بدم.گوشیم زنگ خورد.بابا بود.پوزخند زدم.
_الو بفرمایید؟
بابا+منو ببخش من نمیدونستم.
_اون موقع که زیر کتکات جیغ میزدم و گریه میکردم که من با شایان ازدواج نمیکنم باید میفهمیدی اقای پدر ولی بدون حلالتون نمیکنم.شما لایق این هستید که عذاب بکشید.
و گوشی رو قطع کردم.
(سه ماه بعد)
توی این سه ماه تنها کسی که میدیدم ارسام بود.ارسام واقعا مرد خوبی بود و اصلا بهم سخت نمیگرفت.شهیاد مرتب زنگ میزد و جوابشو نمیدادم.در اتاقم باز شد.
ارسام+نادی بلند شو بیا میخوام یه چیزی بهت بدم.
_باشه.
به سمت در رفتم و خازج شدم.گاهی اوقات از اتاقم بیرون میزدم.با دیدن یه سگ سفید پشمالو خندیدم و با ذوق به سمتش رفتم.
_این برای منه؟
ارسام+اره ماده هم هست.
_پس اسمشو میزاریم ژرورا.