بابام از عصبانيت قرمز شده بود ولي با صدايي كنترل شده گفت
-ميزارم بري ولي يه شرطي داره
با خوشحالي گفتم:چي ؟چي؟هر چي باشه قبوله
بابام يه لبخند محوي زد و گفت:...
(اههههه سپاس كنيد تا بزارم!والا بوخودا!)
راستي قبل از پست بعدي بگم كه اين رمان به قلم خودم يعني taesaa rayanئه
اين رمان اولش يه ذره ابكيه ولي خيييلييييي قشنگ ميشه
-ميزارم بري ولي يه شرطي داره
با خوشحالي گفتم:چي ؟چي؟هر چي باشه قبوله
بابام يه لبخند محوي زد و گفت:...
(اههههه سپاس كنيد تا بزارم!والا بوخودا!)
راستي قبل از پست بعدي بگم كه اين رمان به قلم خودم يعني taesaa rayanئه
اين رمان اولش يه ذره ابكيه ولي خيييلييييي قشنگ ميشه