امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 1
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

D;رمان دختر گمشده تاریخD:

#5
با تعجب و متفکرانه چند بار این جمله را خواند . اما نفهمید منظورش چیه .
آرش – یعنی چی میخواد بگه ؟ اصلاً کی اینو نوشته ؟ بذار به محبوبه و مجید هم نشون بدم ، اما نه فقط به محبوبه
نشون میدم مجید مسخره بازی در میاره . آره اول به محبوبه میگم هر چی باشه باستان شناسی خونده و خطوط
باستانی را هم بلده بخونه ، میگم برام ترجمه کنه .
سریع رفت خونه خاله اش و محبوبه را صدا زد :
آرش – محبوبه ، محبوبه !
محبوبه – چیه ؟! چی شده ؟
آرش – بیام تو اتاقت باید یه چیزی بهت نشون بدم ؟ راستی مجید کجاست ؟
محبوبه – خوابیده ، آره بیا تو ببینم چی میخوای نشون بدی
آرش – ببین محبوب من امروز رفتم بیرون یه آینه قدیمی خریدم ، داشتم نگاش می کردم که دیدم پشت آینه
اینو مخفی کردن . نگاه ببین چه کتابچه عجیبیه ، تازه صفحه آخر را ببین ، ببین چی نوشته !
محبوبه با دقت یه نگاه به کتابچه انداخت و به حرفهای مجید هم خوب گوش داد . بعد گفت :
محبوبه – صفحات اول که خطوط هیروگلیف هست که یه خط تصویری است و در دوره سومر این خط اختراع شد
یعنی سومریها که اختراع کردن به عیلام هم رسید . خط بعدی که باید خودت هم فهمیده باشی میخی عیلامی
است که در دوران عیلامیها اختراع شد و در دوره هخامنشیان پیشرفته تر شد و خطوط بعدی هم پهلوی است و
جالب اینجاست که همین خط پهلوی ، داره در صفحات بعد تبدیل میشه به خط فارسی . میشه گفت داره مراحل
تکامل خط فارسی رو نشون میده . اما این چیه دیگه ؟ یعنی چی ، مرا دریاب و برهان از این سرگردانی ؟!!
آرش – نمی دونم ، میگم محبوب ، بیا بریم یه نگاه به چوب قاب آینه بنداز ، فکر کنم خیلی قدیمی باید باشه .
دوتایی رفتند تا به آینه یه نگاهی بندازند . محبوبه یه دستی به آینه کشید و بعد با تعجب به آرش نگاه کرد :
محبوبه – آرش این آینه خیلی خیلی قدیمه . میشه گفت یه عتیقه باستانیه . این از کجا اومده ؟
آرش – نمی دونم ، پیرمرد عتیقه فروش گفت مال یه پیرزن بوده که مرده و بعد از اون بچه هاش همه وسایلی را
که داشت فروختند و رفتند . همین ، چیز دیگه ای نگفت . میگم می تونی تخمین بزنی ببینی مربوط به چند سال
پیشه ؟
محبوبه – می تونم ولی کسی نباید از وجود این آینه با خبر بشه چون یه عتیقه است . قبل از بررسی می تونم بگم
ممکنه حتی مال هزاره سوم پیش از میلاد باشه و یا دوره ماقبل تاریخ ، اما باید بیشتر بررسی کنم ، تو هم برش
دار ببر تو اتاقت بذار ، یه وقت دوستات میان خونتون اگه این آینه را ببینند ممکنه برات دردسر درست کنن .
آرش – تو حرفه شما باستان شناسا ، چجوری می تونید بفهمید یه شیء مال کدوم دوره است ؟
محبوبه – ما یه سری وسایل داریم که با استفاده از اونا می تونیم بفهمیم . مثلاً یه محلول داریم که روی اجساد یا
حتی پارچه ها می ریزیم و با تغییراتی که محلول بوجود میاره می فهمیم دوره تاریخی اش کی بوده . اینا بر
میگرده به درس دیرینه شناسی که ما این واحد را باید بگذرونیم .
آرش – دیگه همه چیز دست خودته ، برو ببینم چکار میکنی خانم دکتر
محبوبه – اوهو ، یه جوری میگی دکتر انگار پزشکی ، چیزی هستم
مجید – آآآآآآآآآآآآرررررررررررشش ششششششششش . کجایی نره غول ؟؟!!
محبوبه – آخ مجید اومد ، فعلاً چیزی بهش نگو تا بفهمیم چقدر قابل اعتماده
آرش – باشه ، باشه . اینم که وقت و بی وقت مزاحمه
مجید – اِ اِ ببین دوتایی اومدین اینجا و منو خبر نکردین ! نامردا ! بی معرفتا !
آرش – اومده بودم آینه رو نشون محبوبه بدم
بعد یواشکی و جوری که مجید نبینه ، کتابچه را زیر کوسن روی مبل قایم کرد و خودش هم نشست روش
محبوبه – من دیگه رفتم ، خیلی کار دارم . راستی مبارکه آینه قشنگی خریدی مواظب باش نشکنیش
آرش منظور محبوبه را خوب فهمید و لبخند زد و با تکون دادن سر از محبوبه خداحافظی کرد
مجید – خب آرش خان امروز چکاره ای ؟
آرش – کار دارم اگه میخواهی بری بیرون زنگ بزن مهرداد باهات بیاد بیرون
مجید – نه منظورم اینه که وقت داری یه کم حرف بزنیم ؟
آرش – حرف ؟ درباره چی ؟
مجید – فکر نکن حالا که شیطونم و کلی شرّ برا دیگران درست می کنم ، دیگه گوشامم مخملیه آرش خان
آرش – یعنی چی ؟ چی میخواهی بگی ؟
مجید – حرفای تو و محبوبه رو شنیدم ، میخوام بگم ، منم هستم . تا هر جایی که پیش میرین منم هستم وگرنه
به کل عالم و آدم خبر میدم
آرش – اِ ...تو کی فالگوش وایستاده بودی و ما نفهمیدیم ؟ ببین خودمون هنوز چیزی نمی دونیم ، تازه ، محبوبه
هم قراره بررسی کنه بعد جواب بده ، تو رو خدا به کسی نگو باشه ! آفرین پسر خوب .
مجید – باشه نمیگم ، اصلاً تا حالا شده منِ زلزله بخوام علاوه بر ویرانی ، چیزی رو فاش کنم !! نه تو بگو ، تا حالا
شده ؟!
آرش – والا چی بگم ، سابقاً ما آبم که میخوردیم به دفتر ریاست جمهوری و بقیه نهادها خبرش می رسید الان
دیگه نمیدونم بزرگ شدی ، چی شدی ؟!
مجید – نه بابا ، دیگه این مجید ، اون مجید قدیمی نیست خیالت تخت پسر خاله جون . حالا بیا بریم دوتایی بر
اساس اون چیزایی که خوندیم آینه را بررسی کنیم تا زودتر از محبوبه بفهمیم این آینه مال کدوم دوره است . آی
دلم میخواد یه روز بزنم رو دست محبوبه که نگو ، بخدا برام عقده شده . بیا بریم
مجید – به نظرم این آینه مربوط به 2111 سال پیشه . ببین بوی قدیما رو میده
آرش – تو از کجا میدونی مربوط به 2111 ساله پیشه ؟! تازه اگه چوبش از اون زمان بمونه یه چیزی ولی آینه
بالاخره ممکنه بشکنه یا یه کم زنگ بزنه
مجید – ولی من بازم میگم ، این یه آینه 2111 ساله است . یادش بخیر قدیما
دیدی بعضیا خیلی میخندن هر چی شدن میزنن زیرخنده
همیشه بقیه رو میخندونن بعد یهو میرن تو فکر
اینارو اذیت نکنین

اینا نابود شدن

Bf1Bf1
پاسخ
 سپاس شده توسط ستایش*** ، alone girl_sama


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: D;رمان دختر گمشده تاریخD: - atrina81 - 10-01-2018، 10:15

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان