25-12-2016، 22:23
نفس که از پرویی ماکان دهانش از تعجب باز مانده بود گفت :
-به جای معذرت خواهیته ؟ مثلا تو اومدی خوردی به نازنین
ماکان:شما زبون دوستتون هستید ؟
مهیاس با حرص گفت:
-نخیر زبونش نیست ولی دوستشه
ماهان.اریان و ارتان هم از راه رسیدند
ارتان رو به ماهان پرسید :
-داداش مشکلی پیش اومده ؟
ماکان:نه داداش خودم حلش کردم
و روبع نازی ادامه داد:
-اولا خودت زبون داشته باش جواب بدی نه دوستات دوما به خیال خام که ازت عذر خواهی کنم
نازی دهان باز کرد جوابش را بدهد اما پسرها به سرعت دور شدند
مهسا بادهانی باز رفتن پسرهارو تماشا کرد و گفت:
-میگم من منصرف شدم اینا اخلاق ندارن نمیخوامشون.
نفس:ولکنید بابا حالا بعدا تلاعی میکنیم این کارشون رو
مهیاس با حرص گفت:
-چنان بلایی شرشون بیارم اون سرش ناپیدا
نازی با بی حوصلگی گفت
-خیلی خی حالا این وسط من نقش اصلیم شما حرص میخورید بریم خونه دیگه دیر شد
******
دوستان پارت اول رمان بود گفتم واسه امروز پارت اول رو تموم کنم پارت بعدی رو گیسو جونم میزاره بازم میگم سپاس فراموش نشه مرسیییی
-به جای معذرت خواهیته ؟ مثلا تو اومدی خوردی به نازنین
ماکان:شما زبون دوستتون هستید ؟
مهیاس با حرص گفت:
-نخیر زبونش نیست ولی دوستشه
ماهان.اریان و ارتان هم از راه رسیدند
ارتان رو به ماهان پرسید :
-داداش مشکلی پیش اومده ؟
ماکان:نه داداش خودم حلش کردم
و روبع نازی ادامه داد:
-اولا خودت زبون داشته باش جواب بدی نه دوستات دوما به خیال خام که ازت عذر خواهی کنم
نازی دهان باز کرد جوابش را بدهد اما پسرها به سرعت دور شدند
مهسا بادهانی باز رفتن پسرهارو تماشا کرد و گفت:
-میگم من منصرف شدم اینا اخلاق ندارن نمیخوامشون.
نفس:ولکنید بابا حالا بعدا تلاعی میکنیم این کارشون رو
مهیاس با حرص گفت:
-چنان بلایی شرشون بیارم اون سرش ناپیدا
نازی با بی حوصلگی گفت
-خیلی خی حالا این وسط من نقش اصلیم شما حرص میخورید بریم خونه دیگه دیر شد
******
دوستان پارت اول رمان بود گفتم واسه امروز پارت اول رو تموم کنم پارت بعدی رو گیسو جونم میزاره بازم میگم سپاس فراموش نشه مرسیییی