08-04-2016، 2:09
کدوم تولد؟
+تولده ..زهرا دیگ
ه_ آهان راستی اصن یادم بر فته بود الان خونه است
؟+ نه ما داریم خونه رو مرتب میکنیم بیا تو هم کمک تا خوب بتونیم سوپرایزش کنیم
امروز قرار بود من و سارینا و عسل با هم بریم خونه ی زهرا تا تولدش رو بدون این که خودش بدونه بگیریم سارینا و زهرا دوستایی بودن که از دوستی با عسل فیض از شانس اوردیم که خدا رو شکر کلید رو داشتن و یه چیز مهم تر اینکه خود زهرا سر کار میرفت و خونه نبود وگرن بدبخت بودیم زود یه لباس پوشیدم و رفتم خونه زهرا اینا. زنگ آیفون رو زدم که به لطف آیفونای تصویری دیگه لازم نبود طرف مقابل بگه کیه و تازه صدا بیاد یا نیاد. سارینا + به به آزاد خانوم بلاخره رسیدن
عسل × سلام خوبی؟ من دارم دنبال آثار جرم میگردم من فکر کنم تا دیشب پسره اینجا بوده ها اما با بالن فراریش دادن یه لحظه بیا
و محلت سلام کردن هم نداد و منو دنبال خودش کشید داخل اتاق خواب یه نفره
× نگاه کن بیا این سمت تخت رو بگیر شاید تخته دو نفره بشه ها مگه میشه زهرا هیچ کاری نکنه ؟ تازه دیشب خیلی خسته بود
بعد دوباره قیافه متفکری به خودش میگیره و میگه
× آره فهمیدم ساری ساری مگه نه امروز وقتی داشتیم میومدیم پسر همسایه روبرویی چشاش پف کرده و بود و پشت تلفن داشت میگفت که دیشب نخوابیده؟سارینا در حالی که سرش داخل گوشیش بود تایید میکنه و عسل دوباره میگه × اصن از همون اول هم میدونستم الان هم باید تولد خودشو بگیریم هم بچهاین دفعه سکوت رو جایز ندونستم و گفتم
_ کدوم بچه؟
× خنگه. پسرا به طور کلی واسه چی شبا بیدار میمونن؟ خب سه دلیل که بیش تر نداره یک انجام کارهای خاک بر سری دو مشاهده عمل خاک بر سری و سه مطالعه در مورد عمل خاک بر سر ی!!! آلبته ناگفته نماند که این پسری که من دیدم از مشاهده و مطالعه گذشته پس چی میمونه؟ انجام کار های خاک بر سری پ کی بهتر زهی؟ هیچکی. نه تو رو خدا بیا بیا و به سمت پنجره اشاره میکنه
× الان هم احتمالا پسره واسه اینکه خودشو از ما قایم کنه با بالنی چتر نجاتی چیزی از پنجره پریده رفته
+تولده ..زهرا دیگ
ه_ آهان راستی اصن یادم بر فته بود الان خونه است
؟+ نه ما داریم خونه رو مرتب میکنیم بیا تو هم کمک تا خوب بتونیم سوپرایزش کنیم
امروز قرار بود من و سارینا و عسل با هم بریم خونه ی زهرا تا تولدش رو بدون این که خودش بدونه بگیریم سارینا و زهرا دوستایی بودن که از دوستی با عسل فیض از شانس اوردیم که خدا رو شکر کلید رو داشتن و یه چیز مهم تر اینکه خود زهرا سر کار میرفت و خونه نبود وگرن بدبخت بودیم زود یه لباس پوشیدم و رفتم خونه زهرا اینا. زنگ آیفون رو زدم که به لطف آیفونای تصویری دیگه لازم نبود طرف مقابل بگه کیه و تازه صدا بیاد یا نیاد. سارینا + به به آزاد خانوم بلاخره رسیدن
عسل × سلام خوبی؟ من دارم دنبال آثار جرم میگردم من فکر کنم تا دیشب پسره اینجا بوده ها اما با بالن فراریش دادن یه لحظه بیا
و محلت سلام کردن هم نداد و منو دنبال خودش کشید داخل اتاق خواب یه نفره
× نگاه کن بیا این سمت تخت رو بگیر شاید تخته دو نفره بشه ها مگه میشه زهرا هیچ کاری نکنه ؟ تازه دیشب خیلی خسته بود
بعد دوباره قیافه متفکری به خودش میگیره و میگه
× آره فهمیدم ساری ساری مگه نه امروز وقتی داشتیم میومدیم پسر همسایه روبرویی چشاش پف کرده و بود و پشت تلفن داشت میگفت که دیشب نخوابیده؟سارینا در حالی که سرش داخل گوشیش بود تایید میکنه و عسل دوباره میگه × اصن از همون اول هم میدونستم الان هم باید تولد خودشو بگیریم هم بچهاین دفعه سکوت رو جایز ندونستم و گفتم
_ کدوم بچه؟
× خنگه. پسرا به طور کلی واسه چی شبا بیدار میمونن؟ خب سه دلیل که بیش تر نداره یک انجام کارهای خاک بر سری دو مشاهده عمل خاک بر سری و سه مطالعه در مورد عمل خاک بر سر ی!!! آلبته ناگفته نماند که این پسری که من دیدم از مشاهده و مطالعه گذشته پس چی میمونه؟ انجام کار های خاک بر سری پ کی بهتر زهی؟ هیچکی. نه تو رو خدا بیا بیا و به سمت پنجره اشاره میکنه
× الان هم احتمالا پسره واسه اینکه خودشو از ما قایم کنه با بالنی چتر نجاتی چیزی از پنجره پریده رفته