04-04-2016، 17:30
اومدیم خونمون چون مدرسش دیر شده بود عجله داشت.
اومد تو یکم همو بغل کردیم و بوس کاری رو مبلمون که اولین روز نشسته بودیم نشستم و بغلم کرد خوشحال بودم خیلی بیشتر از هروقت دیگه. خسته بودم، تو بغلش لم دادم.
رفتم تو فکر کاش همیشه همینجا بودم تو بغلش کنارش همه جا پیشش بودم همه جا!از فکر اومدم بیرون.
_من ترو میکشم!
+چرا..فهمیدی؟
_چیرو؟
+هیچی..!
_نه باید بگی..!
+هیچی حالا بعدا میفهمی!
_واییی!خب بگو از فضولی مردم.
+نمیشه بعدا میفهمی الان بگم نمیشه!
_باشه.
بغلش کردم همو بوسیدیم و رفت دلم نمیخواست بره اما چاره ای نبود خودشم نمیخواست اما خب نمیشد مدرسه نره!
رفت مدرسه و من قرار شد 5شنبه نمونه هارو تحویل ازمایشگاه بدم.
مامانم خواب بود آروم زدم رو کتفش.
_مامان من علوم مشکل دارم ننوشتم جزومو نصفس میشه برم از کمالی (دوستم)بگیرم؟!
+باشه.اما زود برگرد هوا تاریک نشده.
_باشه.
اومد تو یکم همو بغل کردیم و بوس کاری رو مبلمون که اولین روز نشسته بودیم نشستم و بغلم کرد خوشحال بودم خیلی بیشتر از هروقت دیگه. خسته بودم، تو بغلش لم دادم.
رفتم تو فکر کاش همیشه همینجا بودم تو بغلش کنارش همه جا پیشش بودم همه جا!از فکر اومدم بیرون.
_من ترو میکشم!
+چرا..فهمیدی؟
_چیرو؟
+هیچی..!
_نه باید بگی..!
+هیچی حالا بعدا میفهمی!
_واییی!خب بگو از فضولی مردم.
+نمیشه بعدا میفهمی الان بگم نمیشه!
_باشه.
بغلش کردم همو بوسیدیم و رفت دلم نمیخواست بره اما چاره ای نبود خودشم نمیخواست اما خب نمیشد مدرسه نره!
رفت مدرسه و من قرار شد 5شنبه نمونه هارو تحویل ازمایشگاه بدم.
مامانم خواب بود آروم زدم رو کتفش.
_مامان من علوم مشکل دارم ننوشتم جزومو نصفس میشه برم از کمالی (دوستم)بگیرم؟!
+باشه.اما زود برگرد هوا تاریک نشده.
_باشه.