17-03-2016، 15:32
_باشه بریم.
راه افتادیم اون جلو تر از من رفت و گفت ده دیقه دیگه برم که تابلو نشه،منم رفتم.اون جلو تر از من راه میرفت و هر چند دقیقه یکبار نگاهم میکرد که یکدفعه چند تا دختر افتادن جلوش و اونم ی مکث کرد از قصد که من بیوفتم جلوش افتادم جلوش رسیدیم خیابون طالقانی که زنگ زد به تبلتم.
_الو سلام.
+سلام.چرا اخم کردی؟
_اخم نکردم تو خیابون اینجوریم جدی ام.
+آها.باشه.
لبخند زدم تا بفهمه خوبم و نگاهش کردم لبخند زد.وای که وقتی لبخند میزنه کل دنیا انگار برای منه!
رفتیم ساختمون پزشکان اول صبح فقط ی دکتر مرد باز بود اول رفتیم طبقه 3 که اونجا ی سری آدم نشسته بودن(دوتا زن ی پیرمرد و ی پسر جوون) ما اس بازی میکردیم صدای تبلتم و گوشیش و نگاهایه معنی دارمون کافی بود تا لو بریم و تابلو بازی بشه.دکتر طبقه بالا نبود،پس رفتیم پایین کیف و پالتومو گذوشتم پیشش اون تو سالن انتظار منتظر بود.من رفتم داخل مطب
_سلام.
+سلام.
_ببخشید ی ویزیت میخواستم.
+دفترچه داری؟
_بله.
دفترچه رو دادم به منشی.
_چقد میشه؟
+بیست تومن.
پولو دادم.
+بشینید منتظر بمونید تا دکتر بیاد.
_دکتر کی میاد؟
+ساعت ده.
با اس به سبحان اطلاع دادم دکتر ده میاد و گفت میخوای بیام گفتم باشه.اومد تو و نشست بازم تابلو بازی شد از پالتو و کیفم که دستش بود.
اونجا با سبحان کلی اس بازی کردیم لوس بازی در اووردم براش.
+اونجوری حرف نزن میام لباتو میکنما.
_خخخخ.
+نخند.میاما.
منشی با تلفن ور ور میکرد رفت تو اتاق امپول زنی و سبحان به خواستش رسید اومد منو بوسید منم بوسیدمش و تند رفت نشست سرجاش مطب دوربین نداشت خوشبختانه.
راه افتادیم اون جلو تر از من رفت و گفت ده دیقه دیگه برم که تابلو نشه،منم رفتم.اون جلو تر از من راه میرفت و هر چند دقیقه یکبار نگاهم میکرد که یکدفعه چند تا دختر افتادن جلوش و اونم ی مکث کرد از قصد که من بیوفتم جلوش افتادم جلوش رسیدیم خیابون طالقانی که زنگ زد به تبلتم.
_الو سلام.
+سلام.چرا اخم کردی؟
_اخم نکردم تو خیابون اینجوریم جدی ام.
+آها.باشه.
لبخند زدم تا بفهمه خوبم و نگاهش کردم لبخند زد.وای که وقتی لبخند میزنه کل دنیا انگار برای منه!
رفتیم ساختمون پزشکان اول صبح فقط ی دکتر مرد باز بود اول رفتیم طبقه 3 که اونجا ی سری آدم نشسته بودن(دوتا زن ی پیرمرد و ی پسر جوون) ما اس بازی میکردیم صدای تبلتم و گوشیش و نگاهایه معنی دارمون کافی بود تا لو بریم و تابلو بازی بشه.دکتر طبقه بالا نبود،پس رفتیم پایین کیف و پالتومو گذوشتم پیشش اون تو سالن انتظار منتظر بود.من رفتم داخل مطب
_سلام.
+سلام.
_ببخشید ی ویزیت میخواستم.
+دفترچه داری؟
_بله.
دفترچه رو دادم به منشی.
_چقد میشه؟
+بیست تومن.
پولو دادم.
+بشینید منتظر بمونید تا دکتر بیاد.
_دکتر کی میاد؟
+ساعت ده.
با اس به سبحان اطلاع دادم دکتر ده میاد و گفت میخوای بیام گفتم باشه.اومد تو و نشست بازم تابلو بازی شد از پالتو و کیفم که دستش بود.
اونجا با سبحان کلی اس بازی کردیم لوس بازی در اووردم براش.
+اونجوری حرف نزن میام لباتو میکنما.
_خخخخ.
+نخند.میاما.
منشی با تلفن ور ور میکرد رفت تو اتاق امپول زنی و سبحان به خواستش رسید اومد منو بوسید منم بوسیدمش و تند رفت نشست سرجاش مطب دوربین نداشت خوشبختانه.