امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان گونه ی نوازش سایه ( نویسنده خودمم )خیلی قشنگه حتما بخوونید

#2
به در خونمون رسیدم دری که با وجود ته مایه های طلایی در نقره ای خودش رو از بقیه ی درها متمایز میکرد زنگ رو فشار دادم و چند ثانیه بعد در با صدای تیکی باز شد.داخل حیاط خونمون چهار تا مربع مانند قهوه ای که چهار تا درخت درونشون رشد کرده بود وجود داشتو دو تا آسانسور که یکی برای طبقات زوج و دیگری برای طبقات فرد بود و اصولا هیچکدومشون برای من به درد نمیخورد چون من با پله ها میرفتم بعد از نزیک ده سال دیدم که کسی منتظر من دم در خانه ایستاده... سورن
برادر بزرگ ترم که بیست و دو سال سن داشت. از یک هفته پیش بهم گفته بود که مطلبی رو میخواد بهم بگه اما همش امروز و فردا میکرد هر وقت هم ازش می پرسیدم که کی میگی جواب میداد داخل یه زمان مناسب
_سلام چطوری ؟ خوبی ؟
با صداش سرم رو بالا گرفتم موهایی مشکی صورتی سفید و چشم های خرمایی مایل به عسلی. درکل میشد گفت که خیلی دخترکشه البته خب حیف اون دخترایی که وقتشون رو واسه این هدر میدن یعنی سنگ هم که بود در برابر عشوه های گاوی این دوره زمونا آب میشد اما سورن نه!!!
_خوبم مرسی مامان کوش؟
_تو جیب منه ! خب اگه قدم رنجه بفرمایی و گام به درون خونه بذاری میفهمی که نیستش دیگه
_خیلی خب خیلی خب گاز نگیر منو. امروز بلاخره بهم میگی؟
چشماشو چرخی داد و فکر کرد و گفت Sad( حالا نه کلا پشیمون شدم فعلا بفرما تو مهمون خوب نیست دم در بایسته هه ))
کفشامو بدون کمک دستم در اوردم و داخل خونه رفتم.خونه ای که خاطرات زیادی ازش دارم هم خاطرات خوب و هم خاطرات بد.به بوی قورمه سبزی میاد.برم لباس عوض کنم بیام بخورم
اتاقم دقیقا گوشه ی گوشه ی خونه بود . در اتاقم رو باز و شروع به درآوردن لباسم کردم.
پاسخ
 سپاس شده توسط raya(love anime)78


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان گونه ی نوازش سایه ( نویسنده خودمم )خیلی قشنگه حتما بخوونید - mahsa.14 - 08-03-2016، 20:16

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
  یـه داســتان واقعـی از یه دختر مجرد از زبان خودش ....... خیلی غمگینه
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان