امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 4.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان عشق ابدی|یاسمن قاف(جمره)

#4
تا اینکه تبلتو بهم دادن و من رفتم به حسین پی ام دادم بیاد کلش...
حسین داشت ازم سوء استفاده میکردو من بدون اینکه بفهمم بهش عکس برهنه میدادم.هرکاری میگفت میکردم و فکر میکردم عاشقمه.
خلاصه ی پنجشنبه که حسین بحث س*س چت و باز کرد و داشت باز خرم میکرد که بهش عکس برهنه فلان جور بدم و من همش مخالفت میکردم بابام یهو وارد خونه شد منم هول کردم اول تبلتو انداختم و رفتم بابامو بغل کردم اما مث اینکه فهمید خودمو از بغلش پرت کرد
+چه غلطی میکردی پدر سگ..
-هیچی بابا بخدا.
+ای عوضی من ترو میشناسم..
رفت سمت تبلت و تمام چتارو خوند.منم گرفت زیر مشت و لگد.حسابی میزد به سر صورت.
+شوهر میخوای آره؟!شوهر میخوای پدرسگ..
-نه نه ب..ا..ب..ا بخدا فقط میخواستم ازش انتقام بگیرم ..بخدا
+خفه شو ..من خرم نه؟میخوای انتقام بگیری پدرسگ..
یدونه تو صورتم..پای چشمم..اینقد زد تا دستشوییم گرفت(گلاب به روتون)
-بابا دسشویی دارم.
+گمشو برو گمشو شوهر میخوای اره..
+در دسشوییو باز بزار..
و من در دسشوییو بستم.
تبلتو گرفت..
سه ماه بعد تبلتو دادن.
من اونموقع با تلگرام مامانم میومدم تلگرام و اونجا از عکس پروفایل حسین برداشتم و با فتو گرید گذوشتم بغل عکس خودم سیو کردمو برای دوستم فرستادم.اما از اونجایی که خیلی تو رویاهامم به دوستم گفتم حسین گذوشته کنارهم.هه!
شهریور تولد مامانم بابام براش ی گوشی گرفت و اون تلگرامو نصب کرد.چن وقت بعد بابام چتارو خونده بود و ی روز صب با دادو بیداد بیدار شدم.چشامو باز کردم مامانم بالا سرم بود.
+تو چه غلطی کرده باز؟این چیه هان؟
-مامان بخدا..هیچی.
+گمشو گمشو تو ادم نمیشی.
از خواب بلند شدم خیلی خسته بودم خسته از این زندگی.رفتم حموم همون اول تیغو کشیدم رو رگ هام چند قطره خون اومد اونموقع جرئت نداشتم زیاد بکشم خون دیدمو حالم بد شد بدنم سرد شد.مامان اومد در زد.
+باز کن.
+باز کن با توام.
درو شکوند و اومد تو با کمربند افتاد به جونم تا میخوردم زدم.
بعدش تبلتو بهم داد..ترسیده بود اولین باری بود که اونجوری خواستم برم.
من تا قبل عملم(عمل کیست)با حسین ادامه دادمو بعد بیمارستان دیگه رابطمون یکی دوماه قطع شد..
تو اینستا دنبال کسی میگشتم از جنس خودم(مونث) تا بتونم باهاش نیازمو براورده کنم رفتم تو پیجای*** و چن تا کامنت گذوشتم.
خیلیا دایرکت دادن و من هرکی پسر بود ریجکت میکردم تا اینکه سه تا دختر و ی پسر باهم دایرکت دادن و من همه رو یکجا اکسپت کردم.
پسره رو اول دیدم.اسمش سبحان بود*
■پُستـ هایِ اَخیرَمو بِبینید◄
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
5ساحل باور نکردنیـ
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
سفر به مکان هایی که مثل خوابهـ 
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
بزرگترین دیزنی لند دنیا
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
10تا از ناشناخته ترین جاذبه هایِ جهان
 سپاس شده توسط -samira- ، Ֆℋ£¥∂α ، ρυяρℓє_ѕку ، هانی* ، M.AMIN13 ، raya(love anime)78


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان خداحافظ گل پرپر|یاسمن قربانی(جمره) - ⓕⓐⓚⓔ ⓛⓘⓕⓔ♰ - 14-02-2016، 10:33

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 5 مهمان