07-09-2015، 17:31
سری6رمان پریسا
سلام بچه ها معذرت از اینکه چندوقتی هست ننوشتم
ساعتو نگاه کردم5هست به ارغوان گفتم که :اری تو برنامت امشب چیه؟
ارغوان:با سامان(دوس پسرش)میرم خرید
من:اوکی خوش بگذره میگم بیا کسی رو سرکار بذاریم
اری :کیو؟!؟!؟!
من:بیا زنگ بزنیم سامان
اری :اون نه
من:اوووووووووم بذار فک کنم
بعد از چن دقیقه که همش سکوت بود...
من:یافتم
اری:کیو یافتی
من:عمم رو بیا بتمرگ جای من تا بهت بگم
اری:خب کیو؟
من:چن روز قبل یه پسره بهم شماره داد
اری :به به چه فکر شومی
من :آره
به پسره زنگ زدیم و حالا :
پسره:الو
صدامو نازک کردم
من:سلام
کامبیز:شما؟!؟!؟!
من:واااااااای کامی جون(اسمش کامبیزه) اسممو یادت رفته؟
کامبیز:به جا نمیارم
من:تو پارک منو دیدی
کامبیز :اِ سلام آزاده تویی؟!؟!
من:آزاده کدوم خریه؟!؟!
کامیز:مبینا جون ببخشید به جا نیاوردم
من:وااااااااا مبینا کیهههههههههههههه؟؟؟؟؟؟
کامبیز:ببخشید عشقم اسم قشنگتو نمیگی؟
من:اسممو بگم .بعد با حالت گریه و قهر گقتم:ینی دیگه من فراموشت شدم؟
کامبیز: این چه حرفیه عشقم الو الو الو
گوشیو قطع کردیمو زدیم زیر خنده
اری:پری برو حمام تا من بیام آرایشت کنم
من:باشه من رفتم...
رفتم حمام و حسابی خودمو سابیدم(نمیدونم درسته یا غلط)
بعد که اومدم
نشستم رو صندلی جلو میز توالتم
ارغوان صندلیمو کشید کنارو گفت:نمیذارم خودتو ببینی سورپرایزه
اول موهامو فر درشت کرد
با رژ بنفش:
و یه سایه کمرنگ بنفش و خط چشمی
که چشای سبزمو خوشگل تر میکرد
خودمو تو آینه دیدم واااااااااای چه ناز شدم میخواستم یکم ارغوانو اذیت کنم
حالت غمگینی به چهرم گرفتم گفتم وایی چه بد شدم
ارغوان:جدییی ببخشید پاک کن دوباره بزنم
خودمو شاد کردمو گفتم نه بابا الکی گفتم عالی شدم
رفتم لباسامو پوشیدمو روش یه مانتو و شلوار و شالمو سرم کردمو و کفش پاشنه بلند مجلسیمو پوشیدم
به راننده شخصیم آدرسو دادم...
وارد خونه شدم خونشون از مال خونه ی ما کمی کوچکتر بود البته تا حالا اومده بودم اینجا
وارد شدم
عسل اومد جام و گفتش:سلام پری
من:علیک تولدت مبارک
عسل:ممنون
کادومو با جعبه ی خوشگلی که براش خریده بودم بهش دادم
عسل :ممنون عزیزم راضی به زحمتت نودم
من:خواهش میکنم اتاقی که لباسامو عوض کنم کوجاس؟
عسل:اتاق مهمان
من:باوشه ممنون
منتظر سری7باشید
نظر و سپاس فراموش نشود
فعلا
سلام بچه ها معذرت از اینکه چندوقتی هست ننوشتم
ساعتو نگاه کردم5هست به ارغوان گفتم که :اری تو برنامت امشب چیه؟
ارغوان:با سامان(دوس پسرش)میرم خرید
من:اوکی خوش بگذره میگم بیا کسی رو سرکار بذاریم
اری :کیو؟!؟!؟!
من:بیا زنگ بزنیم سامان
اری :اون نه
من:اوووووووووم بذار فک کنم
بعد از چن دقیقه که همش سکوت بود...
من:یافتم
اری:کیو یافتی
من:عمم رو بیا بتمرگ جای من تا بهت بگم
اری:خب کیو؟
من:چن روز قبل یه پسره بهم شماره داد
اری :به به چه فکر شومی
من :آره
به پسره زنگ زدیم و حالا :
پسره:الو
صدامو نازک کردم
من:سلام
کامبیز:شما؟!؟!؟!
من:واااااااای کامی جون(اسمش کامبیزه) اسممو یادت رفته؟
کامبیز:به جا نمیارم
من:تو پارک منو دیدی
کامبیز :اِ سلام آزاده تویی؟!؟!
من:آزاده کدوم خریه؟!؟!
کامیز:مبینا جون ببخشید به جا نیاوردم
من:وااااااااا مبینا کیهههههههههههههه؟؟؟؟؟؟
کامبیز:ببخشید عشقم اسم قشنگتو نمیگی؟
من:اسممو بگم .بعد با حالت گریه و قهر گقتم:ینی دیگه من فراموشت شدم؟
کامبیز: این چه حرفیه عشقم الو الو الو
گوشیو قطع کردیمو زدیم زیر خنده
اری:پری برو حمام تا من بیام آرایشت کنم
من:باشه من رفتم...
رفتم حمام و حسابی خودمو سابیدم(نمیدونم درسته یا غلط)
بعد که اومدم
نشستم رو صندلی جلو میز توالتم
ارغوان صندلیمو کشید کنارو گفت:نمیذارم خودتو ببینی سورپرایزه
اول موهامو فر درشت کرد
با رژ بنفش:
و یه سایه کمرنگ بنفش و خط چشمی
که چشای سبزمو خوشگل تر میکرد
خودمو تو آینه دیدم واااااااااای چه ناز شدم میخواستم یکم ارغوانو اذیت کنم
حالت غمگینی به چهرم گرفتم گفتم وایی چه بد شدم
ارغوان:جدییی ببخشید پاک کن دوباره بزنم
خودمو شاد کردمو گفتم نه بابا الکی گفتم عالی شدم
رفتم لباسامو پوشیدمو روش یه مانتو و شلوار و شالمو سرم کردمو و کفش پاشنه بلند مجلسیمو پوشیدم
به راننده شخصیم آدرسو دادم...
وارد خونه شدم خونشون از مال خونه ی ما کمی کوچکتر بود البته تا حالا اومده بودم اینجا
وارد شدم
عسل اومد جام و گفتش:سلام پری
من:علیک تولدت مبارک
عسل:ممنون
کادومو با جعبه ی خوشگلی که براش خریده بودم بهش دادم
عسل :ممنون عزیزم راضی به زحمتت نودم
من:خواهش میکنم اتاقی که لباسامو عوض کنم کوجاس؟
عسل:اتاق مهمان
من:باوشه ممنون
منتظر سری7باشید
نظر و سپاس فراموش نشود
فعلا