07-08-2015، 16:51
[ltr]من:چیزی می خواستی بگی؟ / حول شد و با تته پته گفت:راتش آره[/ltr]
[ltr]من:چی؟[/ltr]
[ltr]ساناز:قول میدی بین خودمون باشه؟[/ltr]
[ltr]من:نه بگو همین الان می خوام برم به بچه ها بگم زود باش زود ، نگاه عاقل اندر صفیحی بهش انداختم و گفتم:بگو چته؟[/ltr]
[ltr]ساناز:المیرا من![/ltr]
[ltr]من:ها؟[/ltr]
[ltr]سانازکمن حامله ام ! چشمام درشت شد و با تعجب بهش نگاه کردم:مگه تو میتونی حامله بشی؟[/ltr]
[ltr]ساناز:نه اما این دفعه شدم[/ltr]
[ltr]من:پس چرا ساکتی پاشو پاشو همرو خبر کن[/ltr]
[ltr]ساناز:نه الی میترسم بچه سالم نباشه یا اینکه اصلا نخواد پا به این دنیا بذاره[/ltr]
[ltr]من:غلط کرده مگه من میذارم مامانه خوشگلشو ناراحت کنه این که تا اینجا اومده از اینجا به بعدشم باس بیاد[/ltr]
[ltr]ساناز خندید و دوباره فشاری به دستم داد:الی امیر نمیدونه![/ltr]
[ltr]با تعجب بهش نگاه کردم:نمیدونه؟[/ltr]
[ltr]ساناز:نه[/ltr]
[ltr]من:وا چرا؟[/ltr]
[ltr]ساناز:روم نمیشه بش بگم![/ltr]
[ltr]من:ببخشیدا ظاهرا این همون امیر آقایی که ازش حامله ای دِ آخه بچه پرو تو باهاش....[/ltr]
[ltr]ساناز:خجالت بکش نیم وجبی[/ltr]
[ltr]من:بی ادب[/ltr]
[ltr]ساناز:من بی ادبم یا تو که ولت کنم می خوایی همشو توضیح بدی؟[/ltr]
[ltr]من:خب حالا ، دردت چیه الان؟[/ltr]
[ltr]ساناز:میشه تو به امیر بگی؟[/ltr]
[ltr]من:ببین من میگم که اگه خودت بگی بهتر ولی اوکی اگه تو اینجوری می خوایی باشه بش می گم[/ltr]
[ltr]لبخند بی جونی زد و از جاش بلند شد و رفت بیا من می گم کلا شانس ندارم می گن نه اینم اومد برای درد خودش دوا پیدا کرد رفت گوشیم رو از تو جیبم در آوردم و به امیر اس دادم : هوی امیر گولاخ بیا بیرون بینم![/ltr]
[ltr]جواب داد: هوی المیرا بعبعی بگو کارت چیه؟[/ltr]
[ltr]من: دِ گمشو بیرون بت بگم!خصوصیه[/ltr]
[ltr]امیر:برو بچه مزاحم نشو من و تو چه حرف خصوصی داریم؟[/ltr]
[ltr]من: امیر یا بلند میشی میایی یا خودم میام میارمت![/ltr]
امیر:اوکی بابا تو بشین من میام!