امتیاز موضوع:
  • 6 رأی - میانگین امتیازات: 3.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان (حس مادری) به قلم خودم .....قشنگه ..غمگین،خنده دار،عشقولانه

#28
[ltr]من:چیزی می خواستی بگی؟  / حول شد و با تته پته گفت:راتش آره[/ltr]
[ltr]من:چی؟[/ltr]
[ltr]ساناز:قول میدی بین خودمون باشه؟[/ltr]
[ltr]من:نه بگو همین الان می خوام برم به بچه ها بگم زود باش زود ، نگاه عاقل اندر صفیحی بهش انداختم و گفتم:بگو چته؟[/ltr]
[ltr]ساناز:المیرا من![/ltr]
[ltr]من:ها؟[/ltr]
[ltr]سانازکمن حامله ام !           چشمام درشت شد و با تعجب بهش نگاه کردم:مگه تو میتونی حامله بشی؟[/ltr]
[ltr]ساناز:نه اما این دفعه شدم[/ltr]
[ltr]من:پس چرا ساکتی پاشو پاشو همرو خبر کن[/ltr]
[ltr]ساناز:نه الی میترسم بچه سالم نباشه یا اینکه اصلا نخواد پا به این دنیا بذاره[/ltr]
[ltr]من:غلط کرده مگه من میذارم مامانه خوشگلشو ناراحت کنه این که تا اینجا اومده از اینجا به بعدشم باس بیاد[/ltr]
[ltr]ساناز خندید و دوباره فشاری به دستم داد:الی امیر نمیدونه![/ltr]
[ltr]با تعجب بهش نگاه کردم:نمیدونه؟[/ltr]
[ltr]ساناز:نه[/ltr]
[ltr]من:وا چرا؟[/ltr]
[ltr]ساناز:روم نمیشه بش بگم![/ltr]
[ltr]من:ببخشیدا ظاهرا این همون امیر آقایی که ازش حامله ای دِ آخه بچه پرو تو باهاش....[/ltr]
[ltr]ساناز:خجالت بکش نیم وجبی[/ltr]
[ltr]من:بی ادب[/ltr]
[ltr]ساناز:من بی ادبم یا تو که ولت کنم می خوایی همشو توضیح بدی؟[/ltr]
[ltr]من:خب حالا ، دردت چیه الان؟[/ltr]
[ltr]ساناز:میشه تو به امیر بگی؟[/ltr]
[ltr]من:ببین من میگم که اگه خودت بگی بهتر ولی اوکی اگه تو اینجوری می خوایی باشه بش می گم[/ltr]
[ltr]لبخند بی جونی زد و از جاش بلند شد و رفت بیا من می گم کلا شانس ندارم می گن نه اینم اومد برای درد خودش دوا پیدا کرد رفت گوشیم رو از تو جیبم در آوردم و به امیر اس دادم : هوی امیر گولاخ بیا بیرون بینم![/ltr]
[ltr]جواب داد: هوی المیرا بعبعی بگو کارت چیه؟[/ltr]
[ltr]من: دِ گمشو بیرون بت بگم!خصوصیه[/ltr]
[ltr]امیر:برو بچه مزاحم نشو من و تو چه حرف خصوصی داریم؟[/ltr]
[ltr]من: امیر یا بلند میشی میایی یا خودم میام میارمت![/ltr]
امیر:اوکی بابا تو بشین من میام!
ماه به این بزرگی هم گـــــــــــــــــــاهی میگیرد!!!



چه برسد به



Heart دل کوچک من Heart

نِویسَندِه رُمآن هآیِ:


دِلِ بی قَرآر،حِسِ مآدَری،فُرصَتی بَرآیِ زِندگی






پاسخ
 سپاس شده توسط -samira- ، raya(love anime)78


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان (حس مادری) به قلم خودم .....قشنگه ..غمگین،خنده دار،عشقولانه - maede khanoom - 07-08-2015، 16:51

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان