نظرسنجی: قشنگه؟؟؟
خیلییی
اصلا
[نمایش نتایج]
 
 
امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 3.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان فصل امید(فصل اخر+عکس شخصیت ها)قسمت دوم ب زودی

#12
فصل دهم
خریدعروسی
-پاشو ادرین
-ادرینا باز شروع نکن بزار بخوابم.
باز رف مث خر پردرو زد کنار.منم کم نیوردمو پتورو کشیدم رو سرمو خوابیدم.

خیییلی خسته بودم.خیییییلی.ی صداهای اروم از ی پچ پچ میشنیدم از بیرون.
-مامان ادرین بیدارنمیشه.
-الان خودم میام بیدارش میکنم.
داش میومد که یهو....مرجان گف:
-میشه من برم بیدارش کنم؟؟شاید ب حرفم گوش داد.
-میتونی؟؟
-فک کنم.
-برو عروس خانوم.ببینم چمار میکنی
یهو صدای در اومد.منم تو عالم هپروت خواب اصلا هواسم ب صدای مرجان نبود ک قرار بود بیاد بیدارم کنه
-اقاهه
-هومممممممممممممممممم؟؟
-هوم ینی چی؟؟؟
-بزارید بخوابم تورو خدااا.
-ادرین خان ساعت نه صبه.
پتو رو زدم کنار گفتم:
- فقط نیم ساعت
-نوچ
چشام بسته بود.یهو دیدم تختم تکون خورد
با دستش موامو صافو صوف کرد و هی با موام ور رف
-دس ب موام نزن عه
-دوس دارم.
-نکن جون ادرین
-جونتو قسم نخور عه
یهو دست از موام کشید رف رو صورت عملیات حمله اجرا کرد.
اول ک با انگشت اشاره کوچولوش ی لپمو فشار میداد
-نکن بچه
-بچه خودتی
-نکن بزرگ
-بزرگم خودتی
-نکن
-نکنم خودتی
-ای خداا
یهو دیدم دیگه فشار نداد...حس کردم یچی جلو صورتم داره نفس میکشه.من موندم کرا تنفس مرجان خوش بوعه.چشممو بوس کرد
-اقایی ؟؟؟؟
-جان اقایی؟؟؟
-هنوزم پا نمیشی؟؟
-شما ک خلع سلاحم کردی.چشم پامیشم الان.
-چشمت بی بلا
-سرت بی بلا
-دستت بی بلا
-پات بی بلا
-چار ستون تنت بی بلا
-ادرینت بی بلا
-مرجانت بی بلا
-بسه بلا
هردوتامون از کل کلمون خندمون گرف.
بوسش کردم.دیدم قرمز شد.
-چی شدی گوجه؟؟
دیدم هر هر میخنده.
-مرجان.؟؟:|
وسط خنده هاش جواب داد
-جان مرجان
-چیزی شده؟؟ب چی میخندی؟؟
-ی نگا بندا ب خودت؟؟
اوه اوه.نگو من ساعت5صب از گرما لباسمو در اوردم...چ ابرو ریزی شد.سری پتو رو کشیدم رو از رو تخت
-وای خاک تو سرم.
-عههه چ حرفیه.چرا خاک تو سرت؟؟
-ابروم رف
-خو گرمت بوده.ابرو نی ک
-چرا رف
-نرف خوش هیکل
-رف
-عه
-چشم...
یهو دیدم ب ی نقطه حساس خیره شد...فهمیدم ک بدبخت شدم و بدچیزی منتظرمه
-ب کجا نگا میکنی؟؟
-ب مرغابیای کف خلیج فارس..خو ب بازوت دیگه
-فکرتو خوندم...عمرررا بزارم
-بزار
-نخیر
-ادرین ی کوچولو
-نه محکم گاز میگیری دردم میاد
-نوچ نوچ نوچ با گاز دردت میاد؟؟؟بچه کوشولوی خودمو
-باشه خانوم خوشگله.تو باز بردی.ولی من اخر میفهمم چی تو چشات داری.(پاشدم گفتم)بزا لباس بپوشم بعد بگاز.
-نه همین الان
-ی دقه صب کن خو
-نه
-باشه بیا
بلند شد اومد طرفم..سرشو کج کرد و گاز گرف بازومو.انگا داش ژامبون مرغ میخورد.
-ااااااااااای دردم اومد.ارومت اینه؟؟
-ای ببخشید.بوس میکنم خوب میشه.
بوس کرد بازومو ی لحظه فک کردم خوب شدا.ولی نه مگه جنگه ک خوب ش.لباسمو پوشیدمو دوتایی رفتیم بیرون
یکم بلند گفتم:
-سلااام همگی صب بخیر.
تنها کسایی ک جواب دادن مرجان بود و ادرینا.ک مرجان از رو مسخره بازی سلام کرد
همه تازه پاشده بودن و خیلی خسته بودن.
رفتم طرف اشپزخونه برای صبونه.
-صبونه خوردی مرجان'؟؟
-نه؟؟
-بخور دیگه
-چشم
همینطوری ک میخورد داشتم نگاش میکردم.
-چیزی شده ادرین؟؟
-نه دارم نگا میکنم.
-بخور صبونتو عه.خوردن من ک دیدن نداره
-تو همه چیزت ماشاللا دیدن داره.
شروع کردم ب خوردن.
ولی بازم نگاش میکردم.
-میخوااای...من برات...لقمه بگیرم؟؟
-اوف..چرا ک نه
گرفتو اومدم بگیرم گف
-آ کن.
-چ'؟؟؟
- باز کن دهنتو
-چرا؟؟
-ادرین واقعا خلی یا خودتو میزنی ب خلی.
-خب من خل و دیوونه ی تو ام دیگه
-دهنتو باز کن
-چشم
لقمه هرو خودش گذاش تو دهنم .اقا ما خوردیم و چ به به چه چهی کردیم.
-اووممم ..عالی بود این
-من ک همینایی ک جلومونرو گذاشتم توش.چیز عالیی نبود توش فک کنم.
-بود.بینظیر ترین چیز توش بود
-پنیر؟؟؟؟
-پنیر؟؟مری کجایی؟؟به ۳دلیل عالی بود.
-خب؟؟
-اول چون تو گرفتی دوم چون تو گذاشتی دهنم و سوم چون دست تو بش خورده بود
-من فدات بشم ینیااااا.دیوونه.باز بگیرم برات؟؟
-نه گلم.مرسی.سیر شدم
- نوش جونت.گوشت بشه ب تنت
-تو سیر شدی؟؟
-اره.یکمم زیادی خوردم.
-فدا سرت ک زیاد خوردی.
-تپل شدم؟؟؟
-هههه.عشق منی
-ادرین کلا گفتم.
-نه نشدی.باربیی هنو
-تا تو نگی اروم نمیشماااا
-پاشو دیر میشه کلی کار داریم
-بریم
رفتم تو اتاقم پیرنمو عوض کردم.ی شلوار کتون نایس داشتم پوشیدم.با ی تیپ کلا سیک رفتم بیرون اتاق.درو قفل کردم و رومو برگردوندم.ک ناگهاااان.
فرشته ظاهر شدن.وویی.وویی.وویی.
چ ناز شده بود بی شـــرف
ی مانتو نارنجی ک شباهتی ب مانتو نداشت.شال نارنجی و ساپورت.چ جیگری شده بودااا.دوس داشتم بزنمش
-چیزی شده؟؟ادم ندیدی؟؟
-چرا ولی فرشته ب این نازی ندیدم.
-منم همچین جنتلمنی تاحالا ندیدم.
-اوووو مای گاد.مرجان؟؟
-جان مرجان؟؟
-رژ زدی؟؟؟
-براچی مبپرسی؟؟؟
-بگو تو
-اوهوم.اشکال داره؟؟
-سرتاسر اشکاله.عهه.پوست لبت داغون میشه
-نه بریم
-دسمال
-چی؟؟
-دستماااال
-باشه.پاک میکنم
-بده من پاک میکنم.
دسمال از تو کیفش دراورد و داد:
-بفرما
-مرسیییی زنم.
دسمالرو گذاشتم رو لبش مث چی فشار دادم.مث سیبیل اتشینااااا
-اااااااااای چکار میکنی لبـــم
-تا تو باشی نه گازم بگیری نه رژ بزنی
پاک کرد روژشو سیخ واساد نگام کرد.
-ای فدا لبا قشنگت
-دردم گرفت
-بوس کنم ؟؟
-نخیر.دیر شد.بریم
راه افتادیمو رفتیم طرف ماشین.سوار شدیم.و باز هم ما دوتا دیوونه نشستیم تو این ماشین.
-وااای چقد دلم برا این ماشینه تنگ شده بوود
-حق داری.اخرت ماشینه
-اگه گفتی اهنگ مورد علاقم چی بود
-سوال نداره ک.سینا شعبانخانی.جادوی خاص
-میخونیش؟؟
-نع
-جون من
-چشم.....اهنگو گذاشتمو رو ول کم تنظیم کردم.
همخونی اول با من بود.
تو چشای تو ی جادوی خاصی هس
تو نگاه ت انگار ی احساسی هس
غم دنیارو فراموش میکنم وقتی..ب تو نگا میکنم.
مرجان خانومم شروع کرد و همین طور ک میخوندیم صدارم زیاد کردم ک ناگهااااااااان:
(پورشه بزن بغل.....پورشه سفید بزن بغل)
-بد بخت شدیم
-گرفتنمون
-نه بابا تند نمیرفتم
-ادرین...گشت ارشاده..
-ک چی....اوه اوه اوه.مواته بکن تو
-موا من یزرش بیرونه.چیو بکنم تو اخه
-جو دادم
زدم بغلو اقای سروان اومد نزدیک...یا ابلفضل رحم کن
-سلام جناب
-علیک سلام...شما با خانوم چ نسبتی دارین
یهو هم زمان با مرجان گفتیم
ااااممممم.
-بگو شما مرجان خانوم
-نه شما بگو
-چشم...نامزدیم.قراره بشیم
-مبارکه.ولی تشریف میارین کلانتری ته و توش در میاد.
-جناب سروان.ب خدا داریم میریم حلقه بخریم.همین الانشم در شده.
مرجانم با سرتکون دادن حرفمو تایید کرد.
-کارت شناسایی
-مرجان.تو داشبورده میدی؟؟
-(چشم)
-بفرمایید.
بعد کلی چک کردن گف
-از این داستان نامزدی ک شک دارم بشم بگذریم ..سرعتت چرا بالا بود
-نه خدایی بالا نبود
-نبود؟؟؟؟130تا تو اینجا ک محدودیت سرعت 100تاس؟؟کمه
-نه خب.ببخشید
-تازه پلاکتم ک ب امروز نمیخوره.
-پیرنمم سفیده
-بله؟؟؟
-هیچی هیچی با خانومم بودم.جریمه باید بشیم؟؟
-چون تازه عروس دومادید شانس اوردید نخوابوندم ماشینو.ولی300تومن جریمه شدید.
-مرسی جناب
-خوش بخت شید.خداحافظ
-خدانگه دار
شیشرو دادم بالا و راه افتادم ک دیدم مرجان با تعجب داره نگام میکنه
-جانم چی شده؟؟
-پیرنمم سفیده چی بود اون وسط؟؟
زدم زیر خنده
-چی شدی.چیز خنده داری گفتم؟؟چی بود داستانش
-بابا ب ممو تو ک گیر داد.ب سرعتمم ک گیر داد.ب پلاکمم ک گیر داد.گفتم پیرنمم سفیده ینی بش گیر نمیدی ک چرا زرد نپوشیدی؟؟
یهو مرجان از خنده منفجر شد...
-فدات بشم ادرین ینی
-نگو عه
-چشم.
رسیدیم دم بازار طلا فروشا
پیاده شدیم رفتیم تو.

دوتا مغاذه گشتیم ک یهو ی حلقه ی نااااز گیرمون اومد
-چ خوشگله مرییی
-اره.همین خوبه؟؟
- بزار بپرسم قیمتشو.حاجی این دوما طبقه پنجم حلقه ها از سمت چپ.چند؟؟
-(دوتا نگین دارا؟؟)
-بله بله
-(براتون درمیاد دو و صد)
-مرجان همین؟؟
-نه عزیزم گرونه.
-نه نیس.من ک میدونم خوشت اومده
-چی بگم دیگه.نصفشو من حساب کنم نصفشو تو
-نخیر همممش من.
-عه ادرین
-من ایجوری راحتم
-چشم.
گرفتیم حلقه هارو و رفتیم طرف مزون عروس ..چرا؟؟چون فهمیدیم.پدر خانان من و مرجان ی جشن بزرگ نامزدی تدارک دیدند سر صبحی برای ما و مارا ورشکست کرده اند .نقطه.
-مرجان وسطیه خوبه
-نههه بم نمیاد
-تنت کردی مگه؟؟
-نه..
-بریم تو؟؟
- بریم
رفتیم تو و دیدیم بببببععععله چ لباسایی.ادم گم میشد.یدونه من انتخاب کردم یدونه مرجان ی دونه هم دوتایی با هم.
رف تو اتاق پرو...
-مرجان؟؟
-هومممممم؟؟؟
-درگیری هنو؟؟؟
-ارهه
-کمک نمیخوای؟؟
-نه الان.......میام....اخییییش..بستمش
-چیو
-بابا زیپ این لباسرو
-اها.فک کردم سد بستی
خندش گرف باز.کلللا خیییلی خوش خنده بود این دختر
-میشه ببینم؟؟
-اره عزیزم
درو یکم وا کردم ک کسی نبینه
واااهاهاهاهاهاهاهاهاهای
-فرشته
-چی؟؟
-ش...ش..شبیه فرشته ها شدی
مدل لباسش عالی بود.خیلی خوب دوخته شده بود و کاملا ل اندازش بود
-مرسی عزیزم
دسمو گزاشتم رو شونشو بغلش کردم
-ااااای اروم
-عاشقتم مرجان
-باشه باشه له شدم.عه
-اخ ببخشید.اینو شب عروسیم میخوای تنت کنی؟؟
-نه جونم.اون صورتیه رو ب ک میداریم برای عروسی..
-صورتیه همینه؟؟؟
-اره فقط پر نگینه
خریدیمو سر جمع با تاج و کفش و اینا شد هفت و شیشصد.قشنگ سر گردنه بودیمااا
رفتیم طرف کت شلوار فروشی
ی کت شلوار سفید برا نامزدی و ی مشکی برای عروسی گرفتم.ک ب گفته ی ایال شده بودم شبیه مانکنای اونور ابی
-اخ اخ اخ اخ.بلخره تموم شد
-تموم نشد ادرین خان.هنو چنتا کار مونده ک مامان اینا دارن خونه انجام میدن
-اهان.نگفتن کودوم تالار گرفتن نامزدیو؟؟
-تالار بزرگ زیبا.
-کجاس
-شهرک غرب
-به به.بهترین جا
-اره.
-حتما کلی پولشه
-نه دوست بابا جوادمه.
-اهان.ایول پس کارامون همه رواله.
ساعت تقریبا یک و نیم بو ک زنگ زدم علی
-الو سلام ادرین
-سلام داس علی.کجایی؟؟
-خونه..تو کجایی.
-خرید بودیم.بعد الان داریم میام اون طرفی مخ مامانتو بزنیم.
-فدات بشم من ینی.مونا ب باباش اینا گفته.قبول کردن.فقط میشه ی روز عقب تر بندازیم.
-چرا؟؟
-اخه تا فردا چجوری برم خواستگاری
-امل.عقد ما فردا نی.پس فرداس.
-تو گفتی دوروز
-گفتم دورو وقت داری
-نوکرتم.
-فدات.میبینمت
-(سلام منم برسون)
-مرجانم سلام میرسونه
-سلام برسون ب مرجان.خدافظ
-خدافظ داداش
یهو اصن خالی شدم:
-اخییییییش
-میریم خونه علی اینا
-اره
-میتونی راضیش کنی
-ب قول این دردسرای عظیم.هر چی اون ممانصت کنه کار ما سخت تره و ماهم باید بیشتر ممانصت کنیم
-امیدوارم قبول کنه
-ایشاللا...مری
-جانم؟؟
-خیلی خوبه ک هسیSmile
-ادرین؟؟؟
-جانم؟؟
-دوست دارم
-منم..
انداختم تو اتوبان و رفتیم طرف خونه علی اینا...
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
رمان فصل امید(فصل اخر+عکس شخصیت ها)قسمت دوم ب زودی
پاسخ
 سپاس شده توسط علیرضا جذاب ، عاغامحمدپارسا:الکی ، ❀இℬℯѕ✟♚ℊⅈℛℒஇ❀ ، serpent ، ♪neGar♪ ، جوجه کوچول موچولو ، ستایش***


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان فصل امید(فصل دهم...اخراشه هااا.بیاااین+عکس شخصیتا) - _ƬӇЄ Ɗ▲ƦƘ_ - 23-07-2015، 3:07

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  رمان راغب | به قلبم بانوی نقابدار (زمان آنلاین دز حال تایپ)
Heart رمان خیانت به عشق (غم انگیز گریه دار هیجانی)
Rainbow یه رمان خیلی قشنگ.نخونی نصف عمرت فناست
  رمان عشق من ، عشق تو (عاشقانه ، معرکه) به قلم: خودم
  رمان عاشقانه ( کراش من توی دانشگاه یه دختر ترسناکه) به قلم خودم. پارت پایانی.
  رمان عاشقشم؟
  رمان تلخ و شیرین
  رمان فوق‌العاده ترسناک «فرزند ابلیس» | نوشته‌ی خودم
Heart رمان[انتقام شیرین]
  رمان تمنا برای نفس کشیدن

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان