13-07-2014، 13:19
اعتراف ميكنم اوني كه ادامس چسبوند به لباس خانم پريدار( معلم پرورشي ) من بودم
اعتراف ميكنم اوني كه نمكا رو ريخت رو زمين من بودم چون بعدش اومدن گفتن كي بوده منم انداختم گردن يكي ديگه
اعتراف ميكنم اوني كه اشغالاي سطل اشغال مدرسه رو ريخت من بودم حواسم نبود پام خورد بش
اعتراف ميكنم اوني كه پارسال شب قدر ايفول زد فرار كرد من بود + ترانه + يسنا
اعتراف ميكنم اوني كه كفشاي پاشنه ده سانتيشو محكم تو راه پله هاي اپارتمان ميكوبيد من بودم
اعتراف ميكنم اوني كه شربت ريخت رو لباس مجلسي يسنا من بودم
اعتراف ميكنم سيم كارتامو ازم گرفتن اما من هنوزم يكي ديگه قايم كردم بهشونم نميدم
اعتراف ميكنم تا به حال اينقده تو عمرم اعتراف نكردم
اعتراف ميكنم اوني كه نمكا رو ريخت رو زمين من بودم چون بعدش اومدن گفتن كي بوده منم انداختم گردن يكي ديگه
اعتراف ميكنم اوني كه اشغالاي سطل اشغال مدرسه رو ريخت من بودم حواسم نبود پام خورد بش
اعتراف ميكنم اوني كه پارسال شب قدر ايفول زد فرار كرد من بود + ترانه + يسنا
اعتراف ميكنم اوني كه كفشاي پاشنه ده سانتيشو محكم تو راه پله هاي اپارتمان ميكوبيد من بودم
اعتراف ميكنم اوني كه شربت ريخت رو لباس مجلسي يسنا من بودم
اعتراف ميكنم سيم كارتامو ازم گرفتن اما من هنوزم يكي ديگه قايم كردم بهشونم نميدم
اعتراف ميكنم تا به حال اينقده تو عمرم اعتراف نكردم