07-07-2014، 13:00
قسمت سوم:
خواننده های مورد علاقت کی ان مونایی؟
مونا:یگانه و جهانبخش....!تو چی؟
-من احمدوند و پاشایی..!
مونا:چه غذایی دوس داری؟
-ایششش چیکار داری هی میپرسی!؟
مونا:بگو کار واجب دارم!!!
-پیتزا !
مونا:گفتی پیتزا و کردی مخصوصم با قارچ و پنیر اضافه!
-خخخخ!خدا نکشتت با این ادا اطوارات....خخخخخ!!!
مونا:نظرت چیه بریم پیتزا فروشی شیکه که تازه افتتاح شده سر خیابون تهران!؟
-عااااالی عاااااااالی!!
مونا:یکی باس از پریز بکشتت بیرون!
-خخخ!
مونا:شماره امو که داری ساعت2 آماده شو زنگ بزن بیام دنبالت!
-باشه جی جی!
مونا:جزقله خودتی درس بحرف!
-منظورم جی جی آجی بود نخبه!
مونا:ببین نمیخوام رابطه امون خراب شه همین اول پس میخوام همه چیو ک لازمه بدونی!صحرا اینا درباره ات غیبت میکنن!میگن دیوونه اس...خُله...!
-اونا غلط کردن!
تند تند و با قدم هایی که از حرص زمین رو می لرزوند به سوی صحرا رفتم...!
مقنعه اشو گرفتمو کشیدم!
صحرا :هووووش!
-درست حرف بزن وگرنه دارم برات!
کشیدمش بردم حیاط پشتی(دلم:خدا رو شکر خلوته!)
صحرا :چیکارم داری بچه پررو!؟
-هوووی!مواظب حرف زدنت باشا!پررو خودتی و هفت جد و آبادت!
صحرا:ولم کن احمق!
ی سیلی جانانه نثارش کردم!(دلم:آخی حقته!)
-ببین دیوونه و روانی خودتی با اون جمع مسخره ات!
صحرا:احمقِ بیشعور!دستامو ول کن شیکست!
-درست حرف بزن !
ی سیلی محکم تر از قبل شاتاراپ!
××××××××××××××××××××××××××××××××××××
درست بود خیلی دعوایی نبودم (دلم:آره جون خودم!)ولی جسه ام و قدرتم خیلی بیشتر از بچه های همسن خودم بود!
هیکلم ورزشکاری ناسلامتی بدنسازی میرفتم تابستون!چهارشونه بودم و بازوهای قدرتمندی داشتم...چشای عسلی...دماغ استاندارد...موهای قهوه ای کمرنگ....رنگم هم گندمی...با قد174....که همه منو خوشمل کرده بودن!
×××××××××××××××××××
مچ دستشو محکم فشردم!
صحرا:آخ روانی!
-خودتی گوجه!
ی سیلی ایندفعه صورتش سرخ شد!
-ی دفعه دیگه بشنوم یا ببینم تو و اون جمع به اصطلاح صمیمی ت...در مورد من غیبت میکنید همچین بلایی سرت میارم که این گنجشکای رو درخت ب حالت جیک جیک کنن....!
شیر فهم شد؟
صحرا:چ....چ...چ...ش...م..م!
ولش کردم رفت...!
منم پشت سر صحرا رفتم تا عکس العمل جمعشونو ببینم..!
(دلم:خخخخ!اینا رو مث برق گرفته ها نیگام میکنن!)
ی پوزخند به نشانه قدرت زدم و به سوی مونا رفتم...!
مونا:چیشد؟چیکار کردی؟چرا بچه ها اینطوری نیگات میکنن؟
-اینا ادب نداشتن یکم ادب یادشون دادم!
مونا:یعنی چی واضح بگو ببینم!؟
-3سیلی نثار صحرا کلاس درس ادبیات ستاره!خخخ!
خواننده های مورد علاقت کی ان مونایی؟
مونا:یگانه و جهانبخش....!تو چی؟
-من احمدوند و پاشایی..!
مونا:چه غذایی دوس داری؟
-ایششش چیکار داری هی میپرسی!؟
مونا:بگو کار واجب دارم!!!
-پیتزا !
مونا:گفتی پیتزا و کردی مخصوصم با قارچ و پنیر اضافه!
-خخخخ!خدا نکشتت با این ادا اطوارات....خخخخخ!!!
مونا:نظرت چیه بریم پیتزا فروشی شیکه که تازه افتتاح شده سر خیابون تهران!؟
-عااااالی عاااااااالی!!
مونا:یکی باس از پریز بکشتت بیرون!
-خخخ!
مونا:شماره امو که داری ساعت2 آماده شو زنگ بزن بیام دنبالت!
-باشه جی جی!
مونا:جزقله خودتی درس بحرف!
-منظورم جی جی آجی بود نخبه!
مونا:ببین نمیخوام رابطه امون خراب شه همین اول پس میخوام همه چیو ک لازمه بدونی!صحرا اینا درباره ات غیبت میکنن!میگن دیوونه اس...خُله...!
-اونا غلط کردن!
تند تند و با قدم هایی که از حرص زمین رو می لرزوند به سوی صحرا رفتم...!
مقنعه اشو گرفتمو کشیدم!
صحرا :هووووش!
-درست حرف بزن وگرنه دارم برات!
کشیدمش بردم حیاط پشتی(دلم:خدا رو شکر خلوته!)
صحرا :چیکارم داری بچه پررو!؟
-هوووی!مواظب حرف زدنت باشا!پررو خودتی و هفت جد و آبادت!
صحرا:ولم کن احمق!
ی سیلی جانانه نثارش کردم!(دلم:آخی حقته!)
-ببین دیوونه و روانی خودتی با اون جمع مسخره ات!
صحرا:احمقِ بیشعور!دستامو ول کن شیکست!
-درست حرف بزن !
ی سیلی محکم تر از قبل شاتاراپ!
××××××××××××××××××××××××××××××××××××
درست بود خیلی دعوایی نبودم (دلم:آره جون خودم!)ولی جسه ام و قدرتم خیلی بیشتر از بچه های همسن خودم بود!
هیکلم ورزشکاری ناسلامتی بدنسازی میرفتم تابستون!چهارشونه بودم و بازوهای قدرتمندی داشتم...چشای عسلی...دماغ استاندارد...موهای قهوه ای کمرنگ....رنگم هم گندمی...با قد174....که همه منو خوشمل کرده بودن!
×××××××××××××××××××
مچ دستشو محکم فشردم!
صحرا:آخ روانی!
-خودتی گوجه!
ی سیلی ایندفعه صورتش سرخ شد!
-ی دفعه دیگه بشنوم یا ببینم تو و اون جمع به اصطلاح صمیمی ت...در مورد من غیبت میکنید همچین بلایی سرت میارم که این گنجشکای رو درخت ب حالت جیک جیک کنن....!
شیر فهم شد؟
صحرا:چ....چ...چ...ش...م..م!
ولش کردم رفت...!
منم پشت سر صحرا رفتم تا عکس العمل جمعشونو ببینم..!
(دلم:خخخخ!اینا رو مث برق گرفته ها نیگام میکنن!)
ی پوزخند به نشانه قدرت زدم و به سوی مونا رفتم...!
مونا:چیشد؟چیکار کردی؟چرا بچه ها اینطوری نیگات میکنن؟
-اینا ادب نداشتن یکم ادب یادشون دادم!
مونا:یعنی چی واضح بگو ببینم!؟
-3سیلی نثار صحرا کلاس درس ادبیات ستاره!خخخ!