اخطار‌های زیر رخ داد:
Warning [2] count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable - Line: 865 - File: showthread.php PHP 7.4.33 (Linux)
File Line Function
/showthread.php 865 errorHandler->error




 


امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن

#1
نقل از دوست خوبم (دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
sky-angle )در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن


سلام به دوستای گل و خوشگل و مهربون یا به قول فرشته: سلام به شما خوبان!!در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن
این کار جدید و مشترک از من و فرشته جون( دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[b]fereshteh27
)هست!! در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن امیدوارم خوشتون بیاد..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن [/b]


در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن

عشقولانه، کل کل، پلیسی، بزن و بکش و کلا همه چیز توش هست!!

در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن

همونطور که میدونید، به نقـــــــــــــــــــــــ ـد های سازندتون نیازمندیم..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن
لینک نقد پس از اینکه فصل اول کامل شد قرار میگیره..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن
با تشکر از همه دوستان و مدیران محترم..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن


در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن

fereshteh27....من هم اومدم..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن خوش اومدم..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن بزن کف قشنگه رو..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن

سلام دوستان خوب وهمیشه همراهم..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن فرشته هستم..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن معرف حضورتون که هستم؟..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن خوبین؟..خوشین؟..سلامتین؟..خب خداروشکر..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن

هنوز اون یکی رمانم دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[b]عشق و احساس من 
رو تموم نکردم که این کار مشترک رو با دوست خوبم sky-angle (فری جون)می خوام شروع بکنم..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن
همونطور که فری جون گفت بعد از اینکه یه فصل از رمان رو پشت سر گذاشتیم تاپیک نقد هم میذاریم تا شما عزیزان با نقد های خوب و سازندتون در هرچه بهتر شدن این رمان کمکمون کنید..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن
[/b]

دوستان من و فری جون اخر هر پستمون اعلام می کنیم که کدوممون پست بعد رو می نویسه.در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن .مرسی از همه ی شما خوبان..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن
توی این رمان هم همه چیز پیدا میشه..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن کل کل..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن بزن بزن.در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن .صحنه های اکشن.در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن .صحنه های رمانتیک.در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن .کلا هر چی دلت بخواد هست..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن
امیدوارم ما رو همراهی کنید و مثل همیشه امتیاز و تشکر هم فراموشتون نشه که اساسی بهمون دلگرمی میده..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن نقد هم یادتون نره.در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن .
من و فری جون توی تاپیک نقد منتظرتون هستیم تا از نظرات و پیشنهادات و نقد های خوب وسازندتون بهره ببریم..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن
دوستتون دارم..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن موفق باشید..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن


این رمان تماما زاده ی تخیل نویسنده ست..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن پس اگر به نکته ای برخوردید که رمان رو غیرواقعی جلوه داد این رو در نظر بگیرید..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن ممنونم از شما..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
تاپیک نقد رمان در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن| معرفی و نقد کتاب

خلاصه داستان :دختری به اسم مانیا محبی پزشکی خونده.در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن .می خواد به درسش ادامه بده تا تخصصش رو بگیره ولی در کنارش می خواد تو یه بیمارستان هم مشغول به کار بشه..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن مانیا با پدر ومادرش زندگی می کنه و تک فرزنده.در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن .تو زندگیش 2 تا ارزو داره یکیش اینکه پزشک بشه که خب به این ارزوش رسیده ..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن اون یکی ارزوش اینه که بره تو ارتش.در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن .کلا اهل هیجانه و خیلی دوست داره یه روز پلیس مخفی بشه..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن ولی مگه میشه ادم هم پزشک باشه هم بره تو ارتش؟.در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن .خب توی این داستان میشه کلا کار نشد نداره.در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن .مانیا خانم هم که اهل ریسک و هیجانه پی گیرشه.در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن .با دوستش شمیم تو یه بیمارستان که رییسش اشنای شمیم هست مشغول به کار میشن..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن شمیم پرستاری خونده و مانیا پزشکی.در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن .تا اینکه مانیا یه روز تصمیم می گیره بره تو ارتش و بشه پزشک اونجا.در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن .نه به حرف پدر ومادرش گوش می کنه نه به حرف دوستش تصمیم خودشو گرفته..می خواد به این یکی ارزوش هم برسه..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن تا اینکه بالاخره به عنوان پزشک یار وارد ارتش میشه.در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن .مانیا که تا حالا فکر میکرده تو ارتش کلی هیجان انتظارشو می کشه با ورود به اونجا می فهمه ای دل غافل اینی که داره می بینه با اونی که تو ذهنش همیشه برای خودش مجسم می کرده زمین تا اسمون فرق می کنه..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن از همون بدو ورودش با سرگرد جدی وسخت گیری به اسم جناب سرگرد اهورا راد اشنا میشه.در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن .ولی اونم چه اشنایی..دیدن داره.در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن .به خاطر اینکه مانیا زیاد خرابکاری به بار میاورده این جناب سرگرد ما با موندن مانیا توی پادگان مخالف بوده..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن ولی مگه دست اونه؟..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن بخواد نخواد باید تحملش کنه.در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن .و اما چطوری؟..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن میگیم براتون .در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن .رمان رو بخونید و ما رو همراهی کنید تا متوجه همه ی این قضایا بشید.در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن .رمانی پر از هیجان و کل کل..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن مطمئنم از خوندش لذت می برید.در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن .پس بشتابید که من و فری جون بی صبرانه منتظر حضور گرمتون هستیم..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن

در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن
با تو بودن همیشه پر معناست 

بی تو روحم گرفته و تنهاست 

با تو یک کاسه آب ، یک دریاست 

بی تو دردم به وسعت صحراست

من، امیدی را در خود باور ساخته ام 

تار و پودرش را، با عشق تو پرداخته ام 

مثل تابیدن مهری در دل 

مثل جوشیدن شعری از جان 

مثل بالیدن عطری در گل 

جریان خواهم یافت 

راه خواهم افتاد باز از ریشه به برگ 

باز، از "بود" به "هست" باز، از خاموشی تا فریاد !

در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن

در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن رمان در مسیر آب و آتش..کاری از sky-angle & fereshteh27در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن

* به نام خالق هستی *

قلم بتراشم از هر استخوانم
مرکب گیرم از خون رگانم 
بگیرم کاغذی از پرده ی دل
نویسم بر تو ای مهربانم


زندگی به دو نیم است نیمه ی اول به انتظار نیمه ی دوم و نیمه ی دوم در حسرت نیمه ی اول..
عشق صدای سازگار است و بلای ماندگار..


************************************************** *******************************
سلام و صد سلام به همه ی شما دوستان خوب وهمیشه همراهم.در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن .هم اینورم هم اونور..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن این رمان یه کار مشترک از من(فرشته) و دوست خوبم فری جون..(sky-angle)هستش که امیدوارم ازش خوشتون بیاد.در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن .فصل اول تموم بشه تاپیک نقد هم میذاریم .در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن .دوستتون دارم..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن موفق باشید..در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن با تشکر فراوان از دوست خوبم..(sky-angle)در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن


فصل اول

ماشین رو جلوی خونه ی شمیم نگه داشتم..
شمیم :خب کاری نداری؟..
-از اول هم کاری نداشتم..
--اونو که می دونم..تو هر وقت کارت به من گیرمی کنه اینورا پیدات میشه..
با لبخند نگاهش کردم و گفتم :خوبه اینو میدونی وبازم باهام میای..
--چه کنین دیگه خرابه رفاقتیم..
-پس بپا خونه خرابمون نکنی..
خندید وگفت :نه دیگه در اون حد..ولی باشه تمام سعیمو می کنم..
-نمی خوای بری؟..خیر سرم امشب قراره برام خواستگار بیاد..اونوقت نشستم اینجا و دارم با تو کل کل می کنم..د برو دیگه..
--خیلی خب بابا..چه جوشه خواستگارشم میزنه..بیا تو هم با این لگنت..دو کلام خواستیم حرف بزنیما..

از ماشین پیاده شد..سرشو از پنجره کرد تو..
لبامو جمع کردمو و پشت چشم نازک کردم.. با صدای کشیده ای گفتم : اوهو..به ایکس تیری من میگی لگن؟..پس بیام به ابو قراضه ی تو بنازم؟..در ضمن دو کلامه تو 2 ساعت تموم طول می کشه..فکر گوش منو نمی کنی لااقل به اون فک بدبختت یه استراحت بده..
--تو به فک من کاری نداشته باش..برو یه فکری واسه ی گوشات بکن که خدادادی ایراد داره چرا میذاریش پای من؟..
چپ چپ نگاش کردم که خندید و خواست سرشو ببره بیرون که صداش کردم..
--چیه؟..
-شمیم کارو چکار کنیم؟..
--یعنی چی کارو چکار کنیم؟..خب باهاش کار می کنیم دیگه..
-منگول منظورم اینه به نظرت بریم توی بیمارستان قدیر یا بریم ستایش؟..
--هیچ کدوم میریم بیمارستان دایی مامانم..

چشمام گرد شد..
-مگه دایی مامانت بیمارستان داره؟..
با بی خیالی شونه شو انداخت بالا و خلاصه و مفید گفت :اره..
-اره و درد..اره و زهرمار..دیوونه تو پارتی داشتی و اونوقت این همه توی این بیمارستان و اون بیمارستان منو می کشوندی ؟..
--خب چکار کنم؟..باهاشون قهریم..

عین لاستیک پنچر شدم..
-قهرین؟..ای بخشکی شانس..حالا نمیشه برین اشتی کنین؟..
--وا..به خاطر کار؟..
- پ نه پ به خاطر شخص شخیصه خودش..برین اشتی کنین دیگه..
--نمیشه..
-چرا؟..
--چون نمیشه دیگه..
-اکه هی..اخه اینم شانسه من دارم؟..حالا که پارتیمون جور شد.. این وسط باید شماها با هم قهر باشید..پس چکار کنیم؟..
چند لحظه نگام کرد..یه دفعه زد زیر خنده..
--چته؟..چل می زنی؟..
با خنده گفت :شوخی کردم..اتفاقا در جریان هست..قول داده یه کاری برامون بکنه..
-یعنی چی؟..
--یعنی اینکه شوما میشی خانم دکتر..منم که رشته م پرستاریه میشم پرستار..یه جورایی باهمیم دیگه..
عین چی ذوق کردم..
-وای راست میگی؟..چرا زودتر نگفتی؟..می خوای منو دق بدی؟..
با بدجنسی خندید وگفت :اره ..از کجا فهمیدی؟..
نگاه تندی بهش انداختم که خندید و سرشو کرد بیرون..
--برو به کار وبدبختیت برس عروس خانم..
-اولا عروس خانمو مرض..دوما خبرشو بهم بدیا..جون مانیا اذیت نکن..
--خیلی خب بابا..قسم نده..
-ایول داری..خداحافظ..
دستشو تکون داد و گفت :خوش بگذره..بابای..
ماشین رو به حرکت در اوردم..مقصدم خونه بود..
امشب قرار بود دوست بابا همراه پسرش بیان خونمون جهت امر خیر..هه..اسمش مهران بود ولی اصلاااااا ازش خوشم نمی اومد..یه پسر شل و وارفته و نچسبی بود که لنگه نداشت..
زیادی مامانی بود..یعنی هر وقت می اومدن خونمون درست کنار مامی جونش می نشست..اگر مامانش اجازه می داد دهنشو باز می کرد حرف می زد..اگر هم نه که باید ساکت و اروم عین یه اقای متشخص یه گوشه می نشست و هیچ حرفی هم نمی زد..
کلا افسار داشت که اونم دست مامانش بود..از اینجور مردا بیزار بودم..اینکه محکم نیستن و هیچ ارده ای از خودشون ندارن..اینجور مردا برای شخصیت خودشونم ارزش قائل نیستن چه برسه به دیگران..
بی خیال من که جوابم از الان معلومه..نهههههههه..
حالا میان یه شیرینی و میوه ی مفتی هم می خورن و میرن دیگه..اخه خدا وکیلی قیافه ش سوژه ای بود واسه خودش که البته درنوع خودش هم بی نظیر بودا...
اینکه واسه هر کاری زیر چشمی مامانشو نگاه می کرد و تا مامانش صداش می کرد سیخ سرجاش می نشست ادم می پوکید از خنده..خب خوبه دیگه یه کم شاد میشیم..
ولی بابا و مامان مثل من فکر نمی کردن..اتفاقا می گفتن پسر اروم و سربه زیریه..به درد زندگی می خوره..ولی من که زیر بار نمی رفتم..کو گوش شنوا؟..
مگه عهد بوق بود که دخترا رو به زور شوهر بدن؟..من می خواستم باهاش زندگی بکنم نه بابا و مامانم..پس خودم باید همسر اینده مو انتخاب بکنم..این حق من بود..و منم از این یارو بچه مامانی خوشم نمی اومد پس کلا منتفی بود..

با زدن چندتا بوق سرایدار درو باز کرد..ماشین رو بردم تو..مامان طبق معمول با شنیدن صدای ماشینم اومد تو بالکن..
پیاده شدم و براش دست تکون دادم..به روم لبخند زد و دستشو تکون داد..بدو بدو رفتم تو خونه..
بابا تو سالن نشسته بود و روزنامه می خوند..مامی هم اومد پیشم ..
یه سلام بلند بالا کردم و گونه شو بوسیدم..
--سلام دخترم..خوش گذشت؟..
-عالی بود مامی جونم..
نشستم رو مبل..بابا از پشت عینکش نگام کرد و گفت :چرا انقدر دیر کردی؟..
--ترافیک بود..
چند لحظه نگام کرد..بعد هم اروم سرشو تکون داد و به روزنامه خوندنش ادامه داد..
رایان محبی پدر من بود..تو انگلیس به دنیا اومده ولی اصلیتش ایرانی بود..درمورد اینکه چطور به ایران اومد و با مامانم ازدواج کرد چیزی نمی دونستم..البته خیلی کنجکاوی کرده بودما ولی خب به نتیجه ای نرسیدم..کلا بی خیالش شدم..
چهره م بیشتر به بابام رفته ..هیچ چیزم شبیه به مامی نبود..البته چشمای بابا عسلی بود اما چشمای من ابی ..رنگ موهای بابا قهوه ایه خیلی تیره بود مال من روشن..ولی خب رنگ پوستامون یکی بود ..
پدرم مرد اروم و با شخصیتیه..هیچ وقت سرم داد نمی زد..با ارامش کارهاشو انجام می داد..همیشه هم موفق بود..
شرکت تجهیزات کامپیوتری داشت..کلا همه چیزمون عالی بود..چه وضعیتمون و چه محیط پر از ارامش خانواده مون..همگی با هم دوست بودیم..

مامی یه لیوان شربت گذاشت جلوم..به خودم اومدم..باز رفته بودم تو فکر..بی خیال مانیا تو چقدر فکر می کنی؟..
تشکر کردم و لیوان شربتمو یه نفس سر کشیدم..
بابا :امشب ساعت 8 سخاوت همراه خانواده ش میاد..بهتره زودتر اماده بشی..
با لبخند سرمو تکون دادمو گفتم :باشه چشم..پس من رفتم بالا تا حاضر بشم..
لبخند زد و نگام کرد..
--بسیار خب..برو دخترم..
هردوتاشون خوشحال بودن..فکرمی کردن با این ازدواج موافقم..
ولی نخیرررررر..موافق که نبودم هیچ..برای شاه دوماد برنامه ها داشتم..
چه شود امشب..

ادامه دارد...در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن
در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن
گاهی دلگرمی های یک دوستانقدر معجزه میکند که انگار"خدا" در زمین کنار توست....
پاسخ
 سپاس شده توسط s1368 ، ❀இℬℯѕ✟♚ℊⅈℛℒஇ❀ ، Ati-74
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
در مسیر آب و آتش | fereshteh27 & sky-angle کاربران انجمن - a1100 - 07-12-2013، 14:44

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  کاربران فلشخور در سرزمین عجایب.(سال 1400).پارت 10(پایانی) قرار گرفت.
Heart ویرانگر(نویسنده:fereshteh27) رمانی کاملا هیجانی
  رمان طنز فلشخوری با حضور آقا صابر و کاربران فعال گ.آ
Heart رمان بسیار زیبای ببار بارون (به قلم نویسنده رمان گناهکار:fereshteh27)
  رمان فرار از این گمان|نویسندهopen worldکاربر انجمن
  معرفی رمان کاربران سایت فلشخور
  رمان جدایی بین من و تو zr2014کاربر انجمن فلش خور
  غمگین ترین داستان انجمن...(اشک منه پسرو در آورد)
Heart رمان در مسیر عاشقی نوشته رها محقق زاده
  رمان یکی از یکی لجباز تر|mahdis.a کاربر انجمن فلش خور

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان