21-09-2013، 20:20
بچه ها قسمت دوم
بچه ها این رمانم جذابه فقط باید بذارید تا داستان شروع بشه
قسمت دوم
همه مهمونا از جمله دایی سامان و مامان بزرگ وبابابزرگ و اپامه و زانیار اومده بودن
دایی سامان من 1 سال بعد از فوت چیترا جون با آشااونی ازدواج میکنه اولش باورش براهمه سخت بوده که آشااونی و سامان ولی آشاونی کم کم به زندگی برگشته بوده خودش میگفت تاثیر حرفای چیترا بوده و الان هم برا هم میمیرن دایی سامان یه تک پسر داره به نام سهیل که جونشم براش میده 20 سالشه و دانشجوی حقوق ...........
آپامه و زانیار هم دوتا دختر داشتند و یه پسر..ماشاالله ...
با دختراش خیلی جور بودم اسم دختراش تمنا و ترنج و اسم پسرش طاها تمنا و ترنج 17 ساله و 15 ساله بودندبه ترتیب و طاها 19 ساله بود ...
منم یه ماکسی پوشیدیم که خیلی خوشمل بود موهامم خودم خیلی خوشمل بالا سرم جمع کرده بودم و یه ارایش خیلی محو ولی زیبا کرده بودم
خیلی بهم داشت خوش مگیذشت کیک رو بریدیم و عکس انداختیم و بعدش نوبت به بخش هیجان آور کادوها رسید
اول از همه بابا ماهانم برام یه آی پد گرفته بود و برامهرانم همینطور
مامانم دفترخاطرات رو به دوتامون داد ازش خواسته بودم چیزدیگه ای نگیره چون این دفترخودش بهترین هدیه است
مامان بزرگ و بابابزرگ هم برامهران یه گوشی گرفته بودن و برا من یه دستبند طلا
دایی سامان و آشااونی هم برامنو مهران کتاب های موردعلاقه مون که تو کتابخونه بزرگ دیده بودیم گرفته بود
تمنا و ترنج برامن یه کیف خیلی خوشمل سنتی گرفته بودند و طاها هم یه عطر CHANEL اصل و.... بقیه هم این جور چیزا اینطور پیش بره تاصبح باید توضیح بدم
بچه ها این رمانم جذابه فقط باید بذارید تا داستان شروع بشه
قسمت دوم
همه مهمونا از جمله دایی سامان و مامان بزرگ وبابابزرگ و اپامه و زانیار اومده بودن
دایی سامان من 1 سال بعد از فوت چیترا جون با آشااونی ازدواج میکنه اولش باورش براهمه سخت بوده که آشااونی و سامان ولی آشاونی کم کم به زندگی برگشته بوده خودش میگفت تاثیر حرفای چیترا بوده و الان هم برا هم میمیرن دایی سامان یه تک پسر داره به نام سهیل که جونشم براش میده 20 سالشه و دانشجوی حقوق ...........
آپامه و زانیار هم دوتا دختر داشتند و یه پسر..ماشاالله ...
با دختراش خیلی جور بودم اسم دختراش تمنا و ترنج و اسم پسرش طاها تمنا و ترنج 17 ساله و 15 ساله بودندبه ترتیب و طاها 19 ساله بود ...
منم یه ماکسی پوشیدیم که خیلی خوشمل بود موهامم خودم خیلی خوشمل بالا سرم جمع کرده بودم و یه ارایش خیلی محو ولی زیبا کرده بودم
خیلی بهم داشت خوش مگیذشت کیک رو بریدیم و عکس انداختیم و بعدش نوبت به بخش هیجان آور کادوها رسید
اول از همه بابا ماهانم برام یه آی پد گرفته بود و برامهرانم همینطور
مامانم دفترخاطرات رو به دوتامون داد ازش خواسته بودم چیزدیگه ای نگیره چون این دفترخودش بهترین هدیه است
مامان بزرگ و بابابزرگ هم برامهران یه گوشی گرفته بودن و برا من یه دستبند طلا
دایی سامان و آشااونی هم برامنو مهران کتاب های موردعلاقه مون که تو کتابخونه بزرگ دیده بودیم گرفته بود
تمنا و ترنج برامن یه کیف خیلی خوشمل سنتی گرفته بودند و طاها هم یه عطر CHANEL اصل و.... بقیه هم این جور چیزا اینطور پیش بره تاصبح باید توضیح بدم